آيا ممكن بود مثلا قطيعه بخشهاى منصور (1) را كه به منظور در خدمت گرفتن افراد مؤثر يا لااقل يا به عنوان حق سكوت برخى از آنان، بخشيده بود، بدان صورت كه منابع درآمدهاى سرشار را در انحصار عده اى معدود و مخصوص قرار داده بود، ناديده گيرد؟!
اگر امام رضا (عليه السلام) بخواهد اقداماتى اساسى در زمينهء اصلاحات اجتماعى بنمايد و طبق وظيفهء امامت خود ريشههاى فساد را كه خوب مى شناخت از بيخ و بن براندازد بايد ديد با چه مسائلى روبرو مى شود؟
اساسا آيا خود مأمون و خاندانش و كسانى كه او به كارها گمارده بود، با همهء منافع سرشارى كه ا ز اموال عامه داشتند، مى بايست بر سر پستهاى خود باقى بمانند و به سوء استفاده ادامه دهند! منتها در زير سايهء حكومت امام! آن هم امام بر حق، امامى كه خواستاران عدل اسلامى آرزوى بسط يد و اعمال قدرت و حاكميت آنان را داشتند!
آيا از جمله قدمهاى اوليه در اين مورد، اين نبود كه از غاصبان اموال عمومى و كسانى كه منابع ثروت را در انحصار خود قرار داده بودند، خلع يد به عمل آيد و دستهاى آنان از دخالت در امور عامه قطع گردد؟ البته چرا.
و آيا كنار گذاشتن صاحبان مشاغل مهم كه با بند و بستها و در سايهء نظام خودكامگى خويشاوندى، آن پست ها را به دست آورده بودند. در صدر يك برنامه اصلاحى قرار نداشت؟ باز هم چرا.
اما از آن حضرت قطع كردن حقوقهاى بى حسابى كه بدون انجام كمترين كار مفيدى به دست كثيرى از شاغلين امور عامه مى رسيد، با تأمل در آثار و نتايج جلوگيرى از منافع نامشروع و اشرافىگرىها در لباسهاى حق به جانب و اغفالگرانه بنام اسلام، و بى