يافته بود.
آرى مأمون و اطرافيانش به روشنى دريافتند كه اگر امام با اين وضع كه مرتبا جمعيت متراكم تر مى شود، نماز را در بيابان، طبق سنت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) اقامه نمايد، و سپس دو خطبه به دنبال آن ايراد نمايد، چه بسا مسائل مهمى پيش خواهد آمد كه نتايج وآثار آن، براى آنان كه قبله وآمالشان، مقام و ثروتشان بود و در سايهء وضع موجود، منزلتى كسب كرده بودند، خوش آيند نبود. در هر حال زمزمههايى از گوشه و كنار شروع شد. در بغداد اين زمزمه به صورت حادى ظهور كرد.
ابراهيم بن مهدى، عموى مأمون آهنگ مخالفت را شروع كرد و خطر را گوشزد اهل منافع و صاحبان مقام و ثروت كرد! بهره وران از اوضاع و احوال موجود، هدف مشتركى يافتند و همه يك جا به صدا و حركت درآمدند.
نقشههاى شوم دنبالهء اين جريانات منتهى به اين طرح شد كه سه نفر را مسؤول اساسى اين فاجعه شناخته و محكوم به قتل دانستند. - فاجعه اى كه به نظر آنان غير قابل تحمل بود يعنى " انتقال خلافت از بنى عباس به آل على ". زيرا مى دانستند به دنبال آن، رسيدگى به حساب سوء استفاده ها و سوء استفاده چيان نيز در كار است. آن سه نفر يكى مأمون و ديگرى وزير اعظمش فضل بن سهل و سومى هم على بن موسى الرضا بود.! عده اى هم آماده و مترصد فرصت مناسب بودند. روز جمعه سوم شعبان را براى اجراى اين نقشه، در زمان واحد تعيين كردند، در حالى كه از ابتداى تشريفات ولايتعهدى فقط حدود 11 ماه گذشته بود. قرار بود آن روز هر سه نفر در حمام معروف سرخس با هم باشند. بنابراين آيا بهترين محل مناسب براى اجراى اين نقشه همانجا نبود؟!
حدس زده مى شد كه اوضاع، آبستن حوادثى است. با قرائنى كه به دست آمد قرار شد برنامه را تغيير دهند، اما فضل بن سهل كه با همه زيركى كه داشت و با همهء ادعاى آگاهى از علم نجوم و خواص ساعات و ايام كه اظهار مى كرد، طبق قرار قبلى در ساعت مقرر وارد حمام شد. اما بيچاره مورد اجراى نقشه قرار گرفت و مهاجمان، بدن برهنه ى او را قطعه