اشاره به اينكه مسألة ولايت به معناى صحيح آن، تكميل كنندهء توحيد است، اگر مسئله سرپرستى و رهبرى عادلانه و آگاهانه، در جامعهء مسلمين حل نشود، يگانه پرستى استقرار نخواهد يافت و باز هم طاغوتها به جاى لاهوت خواهند نشست و حكمروايى خواهند نمود.
ورود به مرو امام همراه قافله، روز دهم ماه شوال به مرو پايتخت كشور بزرگ اسلامى آن روز رسيد.
چنانچه نوشته اند چند فرسخ مانده به شهر مورد استقبال مأمون و فضل بن سهل و گروه كثيرى از بزرگان آل عباس و علويين قرار گرفت.
بعد از چند روز كه به عنوان استراحت و رفع خستگى راه گذشت، مذاكرات آغاز شد.
مأمون پيشنهاد خود را مبنى بر واگذارى خلافت به آن حضرت مطرح كرد.
امام از پذيرفتن آن امتناع نمود.
بسيارى از مردم و حتى فضل بن سهل از اينكه امام چنين پيشنهاد جالبى را نمى پذيرفت، در شگفت ماندند.
عدم پذيرش پيشنهاد مأمون اينجا يك سوال مطرح است. و آن اينكه چرا امام رضا با اينكه به خوبى از موقعيت و نقش رهبر، آگاه است و مى داند كه يك رهبر چه تأثير عميق و همه جانبه اى در طريق اصلاح يا افساد جامعه دارد و چگونهء همهء نيروها و انديشههاى افراد و جامعه با يك رهبرى شايسته، براى اصلاحات، بسيج مى شوند و با وجود رهبرى فاسد، و خودكامه، همه چيز حتى كارهايى كه ظاهرا كار شايسته معرفى شده اند، در راه بيشتر غافل نگاهداشتن مردم، نمى توانند مؤثر باشند و نه تنها رجحان عادى خود را از دست مى دهند، بلكه اثر نامطلوبى هم در گمراهى و فريب مردم خواهند داشت، با همهء اينها چرا امام (عليه السلام)، اين پيشنهاد را نپذيرفت؟
بايد ديد آيا امام مى توانست پيشنهاد امامت و زمامدارى را بپذيرد و آنگاه اوضاعى را كه در طول نيم قرن بر اثر خلافكارىهاى بنى عباس پيش آمده بود به حال خود بگذارد؟!