هر كه براد نور رضا تافته است * در دل خود گنج رضا يافته است سايهء او مايه خرسندى است * ملك رضا، ملك رضا مندى است كعبه كجا؟ طرف حريمش كجا؟ * نافه كجا؟ بوى نسيمش كجا؟
خاك زفيض قدمش زر شده * وز نفسش نافه معطر شده من كيم از خيل غلامان او * دست طلب نوحه به دامان او ذره هر گشته خورشيد عشق * مرد ولى زندهء جاويد عشق بنده شاهنشه ايمان منم * خاك در شاه خراسان منم من كه در اين راه سفر مى كنم * طالب حق نيز خبر مى كنم جلوه حق را به خراسان نگر * قدرت دين شوكت ايمان نگر مرد خدا قبلهء دلها ببين * هرنگهى صد يد وبيضا ببين كيست رضا سرور افلاكيان * نور خدا را به سر خاكيان حضرت " ثامن " زامامان دين * تكيه زن مسند حق ويقين آن بنى سبط ولى خدا * سايهء يزدان شده در ماسوى رحمت او درد مرا چاره كرد * زنده ام از لطف دگربان كرد 11. استاد بهجتى شفق:
كوى رضا (عليه السلام) به كوى رضا، جان صفا مى پذيرد * در اينجا، فروغ خدا مى پذيرد تو اى بينوا، رو به سوى رضا كن * كه اين پادشه خوش گدا مى پذيرد به پابوس او رو كه زوار خود را * سر خوان جود وعطار مى پذيرد بود رحمتش بيكران همچو دريا * هم آلوده، هم پارسا مى پذيرد خدا را به او خوان، وخواه آنچه خواهى * كه ايزد به پاسش دعا مى پذيرد