و بر فرض صحت انتساب، ممكن است اين عقيده قبل از تشرف به مكتب ولايت باشد، چه سابقا گفته شد كه قبل از تشرفش به مكتب امام صادق (ع) از پيروان جهم بن صفوان بوده و اين عقيده از آثار آن مكتب است و پس از تشرف به مكتب ولايت از اين عقيده عدول كرده است.
ز - به هشام بن الحكم نسبت داده اند كه قائل به جواز ديدار خدا با چشم سر بوده است. گر چه اشاعره ديدار خدا را تجويز مىنمايد و بر فرض صحت اين نسبت هشام تنها نيست و لكن فقها و متكلمان شيعه اماميه و اكثر معتزله به اتفاق قائل به استحاله ديدار خدا با چشم مىباشند و قرآن كريم و اخبار متواتره عقيده فقها و متكلمان اماميه را تأييد مىكنند و ما در كتاب علم كلام ادله طرفين را بطور تفصيل بيان كرده ايم طالبين به آن كتاب مراجعه فرمايند.
دفاع: اين نسبت هم مانند ساير نسبتها از طريق موثقى ثابت نشده بلكه از جمله اتهاماتى است كه دشمنان " هشام بن الحكم " در مقام طعن بر وى به دو نسبت داده اند. و ممكن است كه اين اتهام متكى به استنباط گويندگان باشد نه اينكه از خود هشام بن الحكم شنيده باشند. و سند اين استنباط عبارت از گفتارى است كه " هشام " در مقام مناظره گفته است (جسم لا كالاجسام) و از اين گفتارش چنين استنباط كرده اند كه چون هشام عقيده به تجسيم دارد پس معتقد به جواز ديدار خدا هم مىباشد. و بر فرض اينكه اين نسبت هم صحيح و واقعا " هشام بن الحكم " چنين عقيده يى را اظهار كرده باشد از توابع قول به تجسيم است كه از آن عقيده بعد از استبصار و تشرف به مكتب ولايت عدول كرده است.