(مسأله 1325): كسى كه شغلش مسافرت نيست، اگر مثلا در شهرى يا در دهى جنسى دارد كه براى حمل آن مسافرتهاى پى در پى مىكند، بايد نماز را شكسته بخواند مگر آن كه مسافرتهاى او آن قدر زياد باشد كه او را عرفا كثير السفر بگويند.
(مسأله 1326): كسى كه از وطنش صرف نظر كرده و مىخواهد وطن ديگرى براى خود اختيار كند، اگر شغلش مسافرت نباشد، بايد در مسافرت خود نماز را شكسته بخواند.
(شرط هشتم) آن كه به حد ترخص برسد، و اما در غير وطن اعتبارى به حد ترخص نيست، و همين كه از محل اقامت خارج شود نمازش قصر است.
(مسأله 1327): حد ترخص جائى است كه اهل شهر مسافر را نبينند و نشانه آن اين است كه او اهل شهر را نبيند.
(مسأله 1328): مسافرى كه به وطنش برمىگردد تا وقتى كه داخل وطنش نشده بايد نماز را قصر بخواند، و همچنين مسافرى كه مىخواهد ده روز در محلى بماند، مادامى كه به آن محل نرسيده نمازش قصر است.
(مسأله 1329): هر گاه شهر در بلندى باشد كه از دور اهل آن ديده شود، يا بقدرى گود باشد كه اگر انسان كمى دور شود اهل آن را نبيند كسى كه از اهالى آن شهر مسافرت مىكند، وقتى باندازهاى دور شود كه اگر آن شهر در زمين هموار بود، اهلش از آنجا ديده نمىشد، بايد نماز خود را شكسته بخواند. و نيز اگر پستى و بلندى راه بيشتر از معمول باشد بايد ملاحظه معمول را بنمايد.
(مسأله 1330): اگر از محلى مسافرت كند كه اهل ندارد، وقتى به جائى برسد كه اگر آن محل اهل داشت، از آنجا ديده نمىشد، بايد نماز را شكسته بخواند.