با چيزهاى موافق غير مذكور و در امراض غير مسطور توانند استعمال نمود و تجارب ديگر نيز حاصل گردد و الزام نموده كه خواص ثمر و پنج وضممع و روغن و برگ و غيره را در ضمن اصل آن دوا بيان نموده متفرق مذكور نسازد مگر در بعضى كه قابل ذكر به انفراده باشد و به دستور تا جميع خواص برگ را مثلا ذكر ننمايد مرتكب بيان خاصيت جزو ديگر آن چيز نشود بخلاف ساير كتب كه مشوتش ذكر كردهاند بلكه خاصيتى از پنچ چيزى مثلا بيان نمودهاند و خاصيتى از برگ و مار و باز مرتكب ذكر ساير آثار پنج او شدهاند وعلى هذا القياس و چون مداواى چندى از سموم به يك نسق است و هر مگرا به انفراده دوائى منحصر نيست بنابر مراعات اختصار علاج هر يك را در حلى ذكر ماهية آن بيان ننموده و در تشخيص رابع كه مخصوص آنست انشاء الله تعالى مرقوم خواهد شد از متون كتب ظاهر مىشود كه اول كسى كه تاليف در ادويه مفرده نموده ديسقوريدوس يونانيست و نزد بعضى لقمان عبارت از او است و تاليف مذكور مسمى بمقالات استه في الحشايش است وثانى قولس كه ادويهء عين را جمع نموده وثالث اندر وماخس اصغر كه ادويه ترياق كبير را جمع كرده ورابع جالينوس ملقب برائس البقل كه منافع ادويه مفرده را بيان نموده و متعرض بدل و مصلح و ساير احوال نكشته و اول كسى كه از يونانى بسريانى نقل نموده وديدروس نصارى بابلى است و زياده بر ترجمه چيزى بيان نكرده پس اسحق ابن حنين نيشابورى از يونانى وسريانى نقل به عربى كرده بامزيد افادات و تاليف مزبور مسمى به منقولات اسحق كشته و حنين مزبور اغذيه را از ادويه جدا كرده پس بخاشعه در آن باب تاليفات كرده و اول كسى كه از اهل اسلام تاليف نموده محمد بن احمد بن زكريا است كه كتاب كامل الادويه و كتاب شامل را تحرير فرمودهاند پس شيخ الرئيس وابن اشعث وابوحنيفة دينورى و شريف و يحيى ابن جزله صاحب منماج وجرجيس ابن يوحنا وصايع وامين الدوله وابن تلميذ مؤلف معنى وابن بيطار مؤلف نالا يسع كه مشهور بجامع بغداديست پس شيخ داود مصرى تذكره را تاليف نموده و مولف اختيارات بديعى بعضى را به فارسى نقل كرده و بعد از آن حكيم على كيلانى شارح قانون بسطى در ادويه مفرده بدون تحقيق داده و تا اين زمان كه سنه الف وثمانين است به نظر نرسيد كه بلغت فارسى كتابى مبسوط تاليف شده باشد حرف والالف الالف مع الالف اآطر يلال لغة بربرى و بمعنى رجل الطير است بجهة مشابهة شاخ گياه او به چنگال مرغ و بتركى غازاياقى نامند و مراد از او تخمى است بسيار ريزه و تيره مايل به كبودى و طولانى و به غايت تلخ وباحرافة و گياه شبيه بشببت و گلش سفيد و برگش متفرق و ساقش مربع و در آخر بهار مىرسد و آنچه سبز و تيره و شبيه به رازيانه است قسمى از دو قواست و تخم ضلالدان گويند و در آخر سيم گرم و خشك و محلل برياح وجالى آلات تنفس ومد زفضلات ومفتح ستده ومنقى كرده و مثانه و چون بازجاج بسوزانند و با عسل بياشامند مفتت حصاة و يك درهم او را با عسل جهة رفع رياح وايلا و پس مجرب دانستهاند و ضماد او مجفف فروح و زايل كنندهء آثار جلد ونفوخ او در بينى و به دستور شرب او مسقط جنين و مضر جگر حار و مصلحش سكنجبين و مضر كرده و مصلحش كتيرا و بدلش در طليهء برص كندش وقدر شربتش از يك درهم تا سه درهم است با عسل يا شراب چون در فصل گرمى هوا يك درهم او را باعاقر قر حاوبر و زنجبيل از هر يك دانگى با عسل سرشته بعد از ثقيه بمسهلات بياشامند و در آفتاب نشسته موضع برص را مكشوف دارند تا آفتاب بر او افتد و آب ننوشند و عرق كنند و دو روز از اول نهايت تا روز سيم موضع برص آبله كرده بعد از دفع زرداب بالكيه بر طرف شود وهجرتست و گفتهاند كه هر گاه از مفرد او هر روز سه درهم با عسل تا پانزده روز بنوشند يا از مركب او به دستور مذكور در مدت مزبور استعمال نمايند يقينا رفع برص مىشود آالسن ولغة يونانى و بمعنى مبرئ الكلب است وبجهة رفع كردن او زهر سك ديوانه را و آن نباتيست ساقش به قدر زرعى و شبيه بساق رازيانه و بركش شبيه به برگ فراسيون و از آن درشت تر و خار نازك و ما بين سرخى و سياهى و تخم آن مايل پهنى وسبر تيره در غلاف دو طبقه و از ترمس كوچكتر و در طعم بحدث وشدى و ملخى نانخواه وكلش شرح مايل بتبريكى و از زير بركها رو بددر اول سيم گرم و در آخر اول خشك ومحلل وجالى ومقطع ومدر فضلات وهاضم ومنقى بلغم ورياح معده وكرده و مفاصل وركين ومجفف باعتدال وطبخ او جهة جمود وبرودت مفرط وسعوطه او جهة زكام وضيق النفس وبلغم مجتمع در قصبه ريه نافع وتخم او در اطعمهء شخصى كه سك ديوانه گزيده باشد پادزهر آن و ضمادش جهة كلف وباعس جهة جوششهاى سركه زرد آب از وآيد مفيد و قدر شربتش تا دو درهم و مضر جگر حار و مصلحش كثير اوبدلش نصف وزنش جت الغاريا دو وزن آن نانخواه و جالينوس فرموده كه چون او را در وسط تابستان خشك كرده كوبيده نگاهدارند و با سى و سه مثقال عسل به دفعات يابد و دفعه يك روز در ميان سك ديوانه گزيده بنوشد بغايت مفيد است و دو درهم از پنج او كه با شير تازه بياشامند بقى رفع زهر سگ ديوانه گزيده نمايد هر چند كه از آب نيز ترسد و گويند چون گياه او را به جميع اجزاء به پارچهء سرخى بسته بر اعضاء دردناك هواشى ببندند رفع الم مىكند و صاحب جامع انطاكى مخصوص درد سر انسان مىداند و گويند تعليق او بر در خانه موجب حفظ صحت اهل خانه است و مؤلف جامع الادويه از محمد بن احمد نقل مىكند كه اين گياه در شام بسيار است و حشيشه السلحفاة نامند خوردن او بغايت مقوى باه و نگاه داشتن آن لغايت مورث تعشق زنان است به حدى كه اصلا ممانعت بجامل او نكنند اارغيس حنين ابن اسحق در الف مع الراء ذكر كرده و آن پوست سنج درخت زرشك است در اول گرم و در دويم خشك وباقوهء بارده وقابضه و مانع تعفن اخلاط وطبيخ او مقوى جگر بارد
(٩)