احمد بن اسحق اشعرى، على بن جعفر همدانى. يكى از آنان وضع پريشان و گرفتارى زندگى خود را با امام در ميان نهاد، و از فشار بدهكارى خود، شكايت آغاز نمود. (1) امام به نماينده و وكيل خود به نام عمرو دستور داد: " سى هزار دينار به عثمان و سى هزار دينار به على بن جعفر و سى هزار دينار به خود وكيل و نمايندهاش عنايت شود ".
ابن شهرآشوب نويسندهء كتاب شريف مناقب پس از نقل اين جريان مىافزايد، اين ترتيب عنايت امام، يك نوع معجزه است، چون تنها ملوك و پادشاهان مىتوانند چنين بخشش و عطايى را داشته باشند ". (2) 15. بخشش و احياى حقوق شيعه يكى از دانشمندان اهل سنت به نام كمال الدين فرزند طلحه در كتاب خود (3) اين داستان را آورده است. (4) " روزى ابوالحسن (عليه السلام) به حومهء شهر سامرا سفر كرده بود در آنجا بود كه يكى از اهالى آن محل كه از دوستداران اهل بيت (عليه السلام) بود احتياج شخصى خود را به امام (عليه السلام) عرضه كرد و اظهار داشت كه قرض سنگينى (10 هزار دينار) او را دربرگرفته است كه به آسانى قدرت تحمل آن را ندارد، و كسى را جز آن بزرگوار، سراغ ندارد كه به او عرض حاجتى نمايد....
امام (عليه السلام) فرمود: هرگز ناراحت و دلتنگ مباش و به ترتيبى كه من مىگويم رفتار نما! و كوتاهى مكن: امام با خط خودش، ورقه اى نوشت و دستور داد اين دستخط را بگير، هنگامى كه به سامراء آمدى آن را از من مطالبه كن. هر چند كه در حضور مردم باشد مبادا در اين باره كوتاهى و قصور ورزى!
روزى كه امام در سامراء با عده اى از بزرگان و اطرافيان خليفه، اجتماعى داشت، آن مرد عرب، وارد مجلس شد و دستخط امام را نشان داد و با اصرار تمام، مطالبهء وجه نمود.