حدى كه رئيس آنان، متوكل، جام شراب را محكم به زمين كوبيد و اشكهاى چشمش همانند باران سرازير شد و آن محفل عيش و نوش به مجلس وعظ و اندرز تبديل يافت و متوكل سفاك و سنگ دل به تفقد از وضع زندگى شخصى امام (عليه السلام) پرداخت و همنشينان او نيز، اشك ريختند. متوكل با خضوع و شكستگى كامل از امام پوزش خواست، و او را با احترام تمام، دوباره به منزل خود باز گردانيد. (1) نشانه اى از نفوذ در دلها با وجود آن همه كارشكنى و مبارزهء پنهانى و علنى كه متوكل خليفهء معاصر در مورد نفوذ و محبوبيت امام هادى (عليه السلام) به كار مىبرد و هميشه در صدد خاموش ساختن اين مشعل فروزان الهى بود، باز نفوذ روحانيت و معنويت امام (عليه السلام) روز به روز وسيع تر و گستردهتر مىگشت تا حدى كه اشعهء تابناك آن، تا حرمسراى خليفه، پرتو افكنده بود و امامت و پيشوائى واقعى و حقيقى، دلهاى خاندان متوكل را نيز به تسخير خود در آورده بود به حدى كه مادر خليفه، عقيده و اخلاص بى ريا به امام هادى (عليه السلام) داشت و او را مرد شايستهء الهى مىدانست و در عرض حاجت، به پروردگار متعال، امام را وسيله و شافع خود قرار مىداد.
نذر مادر خليفه اغلب مورخين اين واقعه را در زندگى متوكل نوشته اند: " متوكل به بستر بيمارى افتاد و بدن او جراحتى برداشته بود كه اطباى معالج از معالجهء آن فرو ماندند. مادرش دست توسل به درگاه الهى بلند كرد، و با خود نذر كرد كه اگر فرزندش شفا پيدا كند هديه ارزندهاى به پيشگاه امام هادى (عليه السلام)، تقديم كنند تا خداوند متعال به احترام آن بزرگوار به پسرش شفا، عنايت كند در عين حال به وزير متوكل نيز دستور داد تا شخصى را به