هراس به سر مىبردند چون مشاهده مىكردند كه مردم با طيب خاطر و علاقهء قلبى بدون انتظار پاداش مادى و دنيوى، از فرمانها و دستورهاى آن خاندان، اطاعت نموده و عشق و علاقهء فراوانى به آن دودمان نثار مىكردند.
در عصر متوكل عباسى، تسلسل رهبرى اين خاندان، به امام هادى (عليه السلام) منتهى گرديده بود. چاپلوسان و متملقين خليفه به اطلاع او رساندند كه بعيد نيست على بن محمد روزى، قصد انقلاب و كودتا داشته باشد و از اين همه محبت مردم به ضرر دستگاه خلافت، استفاده نمايد و هيچ بعيد نيست كه از هم اكنون اسلحه و تداركات آن را تهيه و آماده سازد و طبيعى است در چنين صورتى نامهها و مكاتبات و اسناد گويائى كه حاكى از اين گونه روابط بوده باشد در بايگانى منزل او وجود داشته باشد. اين قبيل فتنه گريهاى ناروا و تحريكات سوء اطرافيان، متوكل را برانگيخت كه امام (عليه السلام) را از مدينه به سامرا بياورد و در حقيقت تحت نظر داشته باشد.
حركت به سوى سامراء متوكل به يكى از امراى لشكر خود، به نام " يحيى بن هرثمه " مأموريت جلب و تبعيد امام را داد و او را با 300 سرباز عازم مدينه نمود، از روى سياست، نامه اى در كمال احترام و توقير به آن حضرت نوشت كه مورخان تاريخ نگارش آن را سال 242 هجرى تعيين كرده اند، در آن زمان امام در سن 20 سالگى بوده است. (1) متن نامهء دعوت اينك ترجمه متن نامهء دعوت آورده مىشود تا خوانندگان به خضوع و تملق فريبندهء متوكل پىببرند.
" به نام خدا، پس از حمد و ثناى الهى، أمير المؤمنين (متوكل) خوب شما را مىشناسد، با شخصيت، و بزرگوارى و نسبت وقرابت شما با رسول خدا (ص) آشنا است، تنها هدف او جلب رضايت و خشنودى خداوند عالم و شما خاندان رسالت مىباشد. اينك