مداحان و چاپلوسان و ستايشگران داشتند در برابر نيازهاى واقعى و در رفع احتياجات ضرورى نيازمندان حقيقى اجتماع، زبان به فلسفه بافى باز مىكردند تا هر چه كمتر صاحبان حقوق، به حق خويش برسند.
گويند: " روزى مرد مستمندى در حضور " واثق " ايستاد و گفت: خليفه! صلهء رحم نما! و از نزديكان تفقد كن، و بر فردى كه از اقارب توست رحم و شفقت نموده او را شادمان كن! " واثق پرسيد مگر تو كيستى و من با تو چه نسبتى دارم؟ او كه تنها نسبتش با خليفه همان نياز ومستمندى وى بود، پاسخى پيدا نكرد جز اينكه بگويد: " مگر نمى دانى من پسر جدت آدم هستم! " واثق دستور داد غلامش يك درهم به او بدهد. آن مرد گفت: خليفه، من با اين يك درهم چه كنم؟ واثق جواب داد آيا مىدانى اگر همهء ثروتم را ميان برادران تو كه فرزندان جد من آدم هستند، تقسيم نمايم به تو بيش از يك درهم سهم نمى رسد؟! (1) خلفاى معاصر امام (عليه السلام) همچنان كه گذشت امام هادى (عليه السلام) در مدت زندگى خود با حكومت شش تن از خلفاى ستمگر عباسى همزمان گرديده بود كه هر كدام به نوبت خود در كينه و عداوت اهل بيت (عليه السلام) نمونه بودند و هميشه مراقب ومترصد بودند كه اين نور الهى و روشنگر حقائق اسلامى را خاموش سازند، آنان هر روز نقشهء جديدى در خنثى نمودن افق فعاليت و نفوذ معنوى آن بزرگوار، پى ريزى نمايند اكنون به صورت اختصار به معرفى حكمرانان آن دوران مىپردازيم: (2) 1. معتصم عباسى:
سنين طفوليت امام هادى (عليه السلام) در دوران حكومت معتصم سپرى گشت. معتصم كه در سال 218 بر سرير خلافت نشست، مردى سفاك و خونخوار بود و از علم و ادب، بهره اى نداشت. و براى نگهبانى و نگهدارى حكومت پوشالى خود، از هيچ ظلم و طغيانى