اوضاع و پيش آمدها!
متوكل پرسيد: چه عاملى باعث شد كه شما اين وقت به سراغ ما بيائيد؟ امام فرمود: من خودم نيامده ام، مأمورين و فرستادگان شما مرا احضار كرده اند.
متوكل گفت: " عجبا! بى خود به شما دروغ گفته اند و زحمت داده اند، من راضى به ناراحتى شما نبوده ام! " امام فرمود من از اين حوادث و پيش آمدهاى ناگوار، فقط به خداوند متعال، پناهنده هستم. متوكل به فتح بن خاقان (وزير) ومنتصر (وليعهد) وعبيدالله خاقان دستور داد كه از امام مشايعت و بدرقه به عمل آورند و او را تا منزل برسانند و از اين عمل پوزش و معذرت طلبيد. امام به منزل خود بازگشت. نزديكان خليفه پرسيدند: اين چه رفتارى بود كه شما امروز مرتكب شديد؟ اين استقبال و عذرخواهى كجا؟ و آن دستور جلب و احضار شما كجا؟
خليفه رو به مأمورين جلاد خود نمود و پرسيد: چرا به مأموريت خود اقدام نكرديد؟
گفتند تا چشم ما، به صورت وجمال امام افتاد، جلال و عظمت و شكوه معنويت او ما را خيره كرد و بى اختيار شديم و گمان كرديم كه بيش از صدها شمشير زن، در اطراف او صف كشيده اند ومنتظر اقدامات ما هستند ". (1) در مجلس بزم در يكى از شبها هنگامى كه متوكل در مجلس بزم به مى گسارى مشغول بود دستور جلب امام (عليه السلام) را صادر نمود. مأمورين در نيمهء شب، و بدون اطلاع اهل خانه، هنگامى كه همه در بستر گرم خود آرميده بودند، وارد منزل امام شدند تا محل سكونتش را مورد تفتيش و بررسى قرار دهند.
آنان نخست به اطاق اختصاصى، خود امام (عليه السلام) حمله بردند و با چشم خود ديدند كه آن