معروف به سيده و صاحب كنيه " ام الفضل مغربيه " از شاهزادگان رومى بود كه به اسارت لشكر اسلام درآمده بود و به عنوان " ام ولد " آزاد گرديد و افتخار همسرى امام را پيدا كرد.
او يكى از آشنايان حقيقى به مقام ولايت كبرى، و از مدافعان سرسخت زعامت و خلافت الهى بود.
تعيين امامت آن حضرت پيشواى نهم، جز على و موسى (1) فرزند ديگرى نداشت و از آنجا كه ميان على و موسى در دانش و تقوى و پرهيزگارى و فضائل معنوى از وجود تا عدم، و از زمين تا آسمان، فاصله بود، براى هيچ انسانى اين شبهه پديد نمىآمد كه او در پيشوايى، رقيب امام هادى (عليه السلام) گردد، به خصوص كه بارها حضرت هادى (عليه السلام) از طرف پدر عاليقدرشان (امام جواد (عليه السلام)) صراحتا به امامت تعيين گرديده بود. اينك نمونههايى از آن تصريحات:
" اسماعيل بن مهران " گويد: " پيشواى نهم نخستين بار كه عازم عراق بود و از طرف خلفاى عباسى از مدينه احضار گرديده بود من تشويش خاطرم را از اين سفر به عرض ايشان رساندم، و از پيشواى آيندهء اسلام جستجو كردم، امام فرمودند: (2) " نترس، آنچه دربارهء غيبت، تصور مىكنى، اكنون وقت آن فرا نرسيده است. بعدها، بار دوم كه امام با دعوت معتصم عباسى مدينه را ترك مىگفت سؤال نخستين را تكرار نمودم. امام (عليه السلام) فرمود:
" سفر پر خطر، اين بار است. پيشوايى پس از من، در اختيار فرزندم " على " است ".
" خيرانى " دربان آستان پيشواى نهم، نقل مىكند: (3) " به گوش خويش شنيدم كه آقايم امام جواد (عليه السلام) در واپسين لحظات زندگى، به احمد اشعرى پيام فرستاد كه: " من از اين جهان خواهم رفت و مقام خويش را به پسرم " على " وا مىگذارم. حقوقى كه من بر گردن