الغذاء ومصحلش سكنجبين است وطريق ترتيب او آنست كه آرد گندم را با روغن خمير كرده پهن كننده وگوشت قيمه كرده را با پياز وادويهء حاره ودر آن پيچيده در روغن سرخ كنند يا در تنور طبخ دهند سنديان بلغة شام درخت بلوط وبلغة مصر سلدانيونست ساء اندلسى وسناء بلدى وعيونست سنانيرا بلغة مصر آمله است سنبوت بهندى كمونست سنقره شقراق است سنخيونس مصطكى است سنط فرظ است سپز شونيز است سنديان الارض فراسيونست سندوقس سرنج سات سن اسم يونانى مواست سنام الجمل كوهان شتر است سينا بلغة مصر سمك البحر است سنونو بلغة مصر خطافست سنگيا بلغة هندى قسمى از بيش است سنف بلغة هندى رازيانه است سنت اسم هندى زنجبيل است سنتى بهندى ارنب است سنينه بهندى آبارست سندى وسندهان اسم هندى عود است سنگر اسم هندى غار است سنبهانى بهندى انلق است سبهل كچر بهندى بيخ سنبل است سنگ بهندى شاخ حيوانان است سنجى گها بهندى قلى است سنبل گهار بهندى سم الفارانست سنگ اسرى بهندى توتياى قلم است سنسل بهندى وارشيشعانست سنگ كارد اسم فارسى حجر المن است سندمى شرابيست كه از درخت نارحيل بهم مىرسد ودر نار حيل مذكور است سنگ مغنى اسم فارسى باصطلاح شيشه كران مغنيساست سنگ كج اسم فارسى جبين است سنگ چاقماق اسم فارسى وتركى حجر النار است سنگ پشم اسم فارسى حجر حبشى است سنگ يشم اسم فارسى سنگ يشب است سنگ زخم اسم فارسى حجر العاج است سنباده اسم فارسى سنباذجست سنگل بلغة فارسى زوفاى برطبست سنجد اسم فارسى غير است سنجد گرجى بلغة اصفهان بار درخت سيم است سنگدان مرغ اسم فارسى قانصه است سنگ پشت اسم فارسى سلحفاتست سن الكلب سپستانست سورنجان بيخيست شبيه بسير صحرائى ومايل باستداره وپوست او مايل بسرخى واندرون سفيد وشيرين طعم وبسيار رطوبت وخشك او با صلابت وقسم باطن سياه وباطن سرخ از سمومات وبرگش قريب به برگ كرات واز آن قويتر وساقش بقدر شبرى وگلش زرد وبه فارسى شنليند نامند شبيه بزنبق كوچكى وسياه او را گلش سرخ مىباشد ومنبت او كوهها در سيم كرم ودر دويم خشك وقوتش تا سه سال باقيست ومسهل اقسام بلغم وقاطع آن خصوصا از مفاصل ومفتح سده وجاذب اخلاط لزجه از عمق بدن ورافع يرقان وسپرز وبا صبر جهة عرق النسا مجرب دانستهاند وباز بخيل وفلفل بغايت مبهتى وجهة مفاصل بسيار مفيد وضماد او با زعفران وتخم مرغ در تسكين درد استخوان وتحليل ورام مجرب وحمول او با روغن كهنه گوسفند جهة بواسير مجرب وذرورا ومحفف زخمها وخوردن نيم درهم او با شير تازه وقايند تا سه روز محرك باه است وسورنجان بسيار مضر معده ومورث مغص ومضعف جگر است ومصلحش كتيرا وشكر وزعفران وقدر شربت از مفرد ويك درهم وبا ادويه نيمدرهم وبدلش مستعجله است بوزن او وزنجبيل وفلفل مقوى فعل اويند وبوئيدن گل او مفتح سدهء دماغى ومحلل رياح ودردسر بارد است سوس در اصفهان مژد نامند وتركان شيرين بيان گويند در اكثر بلاد موجود ومعروفست وتلخ او غير مستعمل وبيخ شيرين مايل بتلخى آن مستعمل وقوتش تا ده سال باقيست وبايد پوست سياه او جدا كرده استعمال نمايند چه تصريح نموده اند كه مار ورا دوست ميدارد وخود را باو ميمالد جهة انسلاخ جلد وتسمين بدن وتقويه بصر وبيخ او در اول گرم ومايل بخشكى ومنضج اخلاط غليظ مركبه ومسكن تشنگى ومدر بول وحيض ومسهل رطوبات وغاسل اعضاى باطنى ومقوى اعصاب ومحلل رياح وجهة اقسام سعال وربو وثقيهء سينه وشش وجگر والتهاب معده وسوزش وخشونت سينه وحلق وامراض دماغى وعصبانى وبتهاى كهنه وبواسير وامراض سپرز نافع وقى كردن با طبيخ او مخرج رطوبات واگر چيزى از او باقى ماند وبقى رفع نشود باسهال وادرار خارج مىگردد وهر گاه مداومت خوردن او بقدر يك درهم با مثل آن شكر ونصف او رازيانه از اول حمل تا اول سرطان نمايند در تمام سال علنى طارى نگشته موجب جلاى بصر ورفع درد شقيقه وصداع مزمن وبتهاى كهن واكتحال او جهة جالى بياض وضماد برگ تازه او در رفع بدبوئى ميان انگشتان پا وزير بغل مجرب وابن ماسويه گويد چوب او كرم وخشكتر از ساير اجزاى اوست وبا قوة قابضه ومحلله است وسيساروت را عبارت از آن دانسته وامين الدوله نيز با او مفق است ومحمد بن احمد زكريا گويد تخم سوس قويتر از ساير اجزاست ونوحيا بن سبرا بنون معتقد آن وداخل معاجبن كرده اند وگويند مخصوص بصره ونواحى فارس واز سوس اماكن ديگر تخم بهم نمىرسد گويند اصل سوس مضر كرده وسپرز است مصلح اول كتيرا وعناب وثانى گلسرخ وشربت تا پنج درهم وبدلش نصف او تر بدو ثمن او زنجبيل است ورب سوس كه آب مطبوخ بيخ مقشر او را بحد انعقاد جوشانيده باشند در جمع افعال بهتر از آن ودافع ضرر مسهلات ولذع ادويه است سولان بلغة يونانى
(١٥٨)