و به آسمانها مسافرت نكرده و از آنها نگذشتهاى تا از ماوراء آسمانها اطلاع داشته باشى مع الوصف وجود موجودى را در آنها انكار ميكنى. آيا خردمند به خود اجازه مىدهد كه چيزى را كه نمىداند ونمىشناسد انكار كند؟
" زنديق ": تاكنون كسى جز شما با من اينطور سخن نگفته بود.
" امام ": پس نسبت بوجود خدا ترديد دارى شايد در جهان هستى خدايى باشد شايد نباشد (و قاطع به نبود خدا نيستى و شايد در منطقهاى كه خارج از احساس است خدايى وجود داشته باشد).
" زنديق ": شايد چنين باشد.
" امام ": نادان حق اعتراض بر دانا ندارد و براى نادان دليلى نيست. اى برادر مصرى بفهم چه مىگويم. ما هرگز در وجود خدا ترديد نداريم (اينكه براى تو برهان اقامه مىكنم).
آيا نمىبينى آفتاب و ماه چگونه از مشرق خود به مغرب سير مىكنند و از چشم پنهان مىشوند؟! سپس برميگردند و از مشرق طلوع مىكنند و هيچ گاه از مسير و مدار خود خارج نمىشوند؟! و همچنين روز و شب جاى يكديگر را مىگيرند؟! اين غروب و طلوع و تعاقب روز و شب دليل اين است كه حركت آفتاب و ماه و تعاقب روز و شب اضطرارى و جبرى است. و اگر حركت آفتاب و ماه به اختيار خودشان بود و مىتوانستند در نقطه مغرب توقف كنند چرا بر مىگشتند (و بعد از غروب مجددا طلوع مىكردند) و نيز اگر به اختيار خود حركت مىكردند چرا هميشه از خاور به باختر حركت مىكردند، و ممكن بود به عكس حركت كنند يعنى از باختر به خاور حركت كنند، و اگر روز و شب آزاد و مختار بودند چرا شب روز و روز شب نمىشد.
اى برادر مصرى به خدا سوگند از حركت يكنواخت ناگزيرند. و همين اضطرار دليل وجود قدرتى است كه آنها را طبق مصلحت و حكمت با نظم و ترتيب مخصوصى حركت مىدهد. و آن قدرت بزرگتر و محكم تر از آفتاب و ماه و شب و روز است.
اى برادر مذهب شما كه گمان مىكنيد دهر (طبيعت) موجودات را مىبرد و