مى خواند؟! جاثليق نتوانست پاسخ گويد و ساكت شد (زيرا اگر اعتراف به عبوديت عيسى مى كرد با ادعاى الوهيت او سازگار نبود). امام (عليه السلام): اى نصرانى، سؤال ديگرى از تو دارم.
جاثليق، با تواضع، گفت: اگر بدانم پاسخ مى گويم. امام (عليه السلام): تو انكار مى كنى كه عيسى مردگان را به اذن خداوند متعال زنده مى كرد؟ جاثليق در بن بست قرار گرفت و به ناچار گفت: انكار مى كنم، چرا كه آن كس كه مردگان را زنده كند و كور مادرزاد و مبتلا به برص را شفا دهد او پروردگار است و مستحق الوهيت. امام (عليه السلام): حضرت اليسع نيز همين كار را مى كرد و او بر آب راه رفت و مردگان را زنده كرد و نابينا و مبتلا به برص را شفا داد، اما امتش قائل به الوهيت او نشدند و كسى او را عبادت نكرد. حزقيل پيامبر نيز همان كار مسيح را انجام داد و مردگان را زنده كرد. سپس رو به رأس الجالوت كرده فرمود: اى رأس الجالوت، آيا اينها را در تورات مى يا بى كه بخت النصر اسيران بنى اسرائيل را در آن زمان كه حكومت با بيت المقدس مبارزه كرد به بابل آورد، خداوند حزقيل را به سوى آنان فرستاد و او مردگان آنها را زنده كرد؟ اين واقعيت در تورات مضبوط است، هيچ كس جز منكران حق از آن را انكار نمى كنند.
رأس الجالوت: ما اين را شنيده ايم و مى دانيم.
امام (عليه السلام): راست مى گويى، سپس افزود: اى يهودى اين سفر از تورات را بگير، و آنگاه خود شروع به خواندن آياتى از تورات كرد، مرد يهودى تكانى خورد و در شگفت فرو رفت.
سپس امام (عليه السلام) رو به نصرانى كرد و قسمتى از معجزات پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) را دربارهء زنده شدن بعضى از مردگان به دست او شفاى بعضى از بيماران غير قابل علاج را به بركت او برشمرد و فرمود: با اين همه ما هرگز او را پروردگار خود نمى دانيم، اگر به خاطر اين گونه معجزات، عيسى را خداى خود بدانيد بايد " اليسع " و " حزقيل " را نيز معبود خويش بشماريد، زيرا آنها نيز مردگان را زنده كردند و نيز ابراهيم خليل پرندگانى را گرفت و سر بريد و آنها را بر كوههاى اطراف قرار داد، سپس آنها را فراخواند و همگى زنده شدند، موسى بن عمران نيز چنين كارى را در مورد هفتاد نفر كه با او به كوه طور آمده بودند و بر اثر صاعقه مردند انجام داد، تو هرگز نمى توانى اين حقايق را انكار كنى، زيرا تورات و