و حراست از آئين پاك و الهى كه پدر بزرگوارش مأمور ابلاغ آن بود از وطن مألوف خويش دل بريد. آرى آن دختر كم سال ولى دريادل و اقيانوس انديشه، از خانه و كاشانه و يار و ديار و فاميل و خاندان و هر آنچه كه در زادگاه انسان محبوب، دوست داشتنى و خاطره انگيز است دل بركند، و در راه هدف والاتر و بزرگترى به مدينه مهاجرت كرد تا بتواند اعتقاد و ايمان و مكتب وآئين را، سالم و در امان و به دور از خطرات مشركين و دشمنان آئين خدا نگهدارى كند. بدينسان چند روز پس از مهاجرت پيامبر، فاطمه نيز به ترتيبى كه قبلا بيان شد راهى مدينه گرديد و به پدر ارجمندش پيوست و در تاريخ هجرت نيز - كه از بزرگترين وقايع تاريخى اسلام و در واقع نقطه عطف بزرگ و سازندهء اسلام است - نام پاك خود را در كنار پدر بزرگوارش و على (عليه السلام) و در رأس ساير نامهاى معروف مهاجرين، جاودانه ساخت.
5. سرمنشأ كمالات و فضايل در سراسر زندگى فاطمه (عليه السلام) آنچه مى بينيم، همه حاكى از كمالات بى نظير، فضايل وامتيازات درخشان و ويژگىهاى برجسته اى است كه در هيچ زن ديگرى و حتى غير از مقام پاك رسالت و خاندان مقدس امامت، در هيچ مردى هم در تاريخ جهان نمى توان سراغ گرفت. اين همه كمالات و فضايل از كجا سرچشمه مى گرفت؟
در اينجا بايد گفت كه علاوه بر قانون علمى وراثت، كه انتقال يافتن برخى از خصوصيات والدين را در فرزندان اثبات مى كند، نكتهء اصلى در اين است كه مربى نخستين و معلم كبير فاطمه (عليه السلام)، يعنى مقام شامخ رسالت، از آغاز كودكى، آن نور چشم و ميوه ء دل خود و سرور بانوان عالم را با سرمنشأ اصلى و فياض كمالات و فضايل آشنا كرده و عطش جان و دل او را، با آب زلال و هستى بخش قرآنى سيراب ساخته بود. آرى، همواره پيامبر بزرگ اسلام دختر عزيزش را به اقيانوس بيكران قرآن و تعمق در آيات عميق و انسان ساز آن دعوت مى كرد و نكتهها و اسرارى از قرآن را به او مى آموخت كه تنها او سعادت و شايستگى آموختن آنها را داشت. پيامبر همواره مى خواست جان او را با نسيمهاى عطرآگين قرآن، معطر سازد. به حدى كه در لحظات واپسين زندگى هم اين توصيه را با تأكيد فراوان به دختر عزيزش مى فرمود.
مورخين نوشته اند كه به هنگام رحلت رسول خدا (صلى الله عليه وآله)، فاطمه (عليه السلام) بالاى سر پدر قرار