تو پيوسته است. اى رسول خدا، شكيبايى من از مفارقت و جدايى برگزيدهء تو پايان گرفت، و طاقت و توان من از رحلت او، از دست رفت. ولى براى من، پس از ديدن مفارقت و جدايى تو و سختى مصيبت واندوه مرگ تو، شكيبايى بر اين مصيبت هم جا دارد، در حالى كه من سر تو را بر لحد آرامگاهت نهادم و بين گردن و سينه ام جان از تنت خارج گرديد (و بر چنان مصيبتى شكيبايى ورزيدم). ما همگى مملوك خدا هستيم و به سوى او باز خواهيم گشت. " اينك، همانا اين امانت (فاطمه زهرا) (عليه السلام) پس گرفته شد و گروگان دريافت گرديد. ولى بعد از اين همواره در اندوه بسر خواهم برد و شبهايم به بيدارى سپرى خواهد شد، تا آنكه خداوند براى من هم، سرايى را كه تو در آن اقامت گزيده اى اختيار نمايد. و به همين زودى دخترت، در مورد اجتماع و اتحاد امت تو در ستم به آن مظلومه، به تو خبر خواهد داد. " پس، تمام سرگذشت را از او سؤال كن و چگونگى رفتار آنان را با ما بپرس. اين همه ستمگرى از آنان بر ما وارد شد، در حالى كه از رحلت تو دير زمانى نگذشته و ياد تو از خاطره ها محو نگرديده بود. " بر هر دو شما درود باد، درود وداع كننده اى گريان و محزون، نه درود خشمگينى رنجيده و دلتنگ. پس اگر برگردم و بروم نه از بى علاقگى است، و اگر بمانم نه از بدگمانى است به آنكه كه خداوند به شكيبايان و بردباران وعده داده است ". (1) گفتار مسعودى درباره ء رحلت فاطمه (عليه السلام) مسعودى، صاحب " مروج الذهب " مىنويسد: وفات حضرت فاطمه (عليه السلام) در سال 11 هجرت بود، وعلى (عليه السلام) در اندوه فراق او، اين اشعار را زمزمه مى كرد:
لكل اجتماع من خليلين فرقة * وكل الذي دون الفراق قليل وان افتقادي فاطما بعد احمد * دليل على ان لا يدوم خليل (2) (پيوند هر دو دوست جدائى دارد آنكه فراق و جدائى نداشته است بسيار نادر است از دست دادن فاطمه پس از درگذشت دوست و برادرم " احمد " بهترين دليلى است كه دوستى پايدار نخواهد ماند). باز از آن حضرت نقل شده است: