يعنى خط كار و پيكار و انقلاب بود. بدين گونه در هر كارى كه انجام مى داد و هر قدمى كه بر مى داشت، قبل از هر چيز خدا را در نظر داشت و مى كوشيد تا تمام اعمال و رفتارش در زندگى فردى و خانوادگى نيز، همچون زندگى اجتماعى اش، در خط اسلام و قرآن باشد.
با شوهر خود همانطور رفتار كند كه اسلام دستور مى دهد و فرزندانش را آنگونه بار بياورد كه قرآن مى خواهد.
با توجه به اين مسائل است كه سيره نويسان و مورخين اسلامى درباره ء او نوشته اند:
" آن قدر آب در مشك بدوش كشيد كه در سينه اش اثر گذاشت و به سلامت او آسيب رسانيد. و آن قدر با آسياب دستى، گندم را دستاس و آرد كرد كه مچ دستش متورم شد و كف دستش تاول زد. و آن قدر خانه را جارو كرد و در نظافت آن كوشيد كه لباسهايش تغيير رنگ پيدا كرد زيرا غالبا غبار گرفته بود، و آن قدر آتش هيزم را در زير ديگ روشن ساخت كه دودههاى سياه، رنگ لباسهايش را تيره كرد ". (1) او همانند پدر ارجمندش، كمترين دلبستگى به مال و منال دنيا و ماديات زندگى نداشت. هرچه به دستش مى رسيد، بى آنكه براى آن اصالت قائل باشد، يا از ديدگاه ارزش ها نگاهش كند و علاقه و دلبستگى نشان دهد، همه را در راه خدا انفاق مى كرد.
و چون خود را از هرگونه تعلقات دنيوى آسوده مى ساخت، پاك و پالوده به عبادت و راز و نياز با پروردگار چاره ساز و مسبب اصلى همهء اسباب مى پرداخت. هر چقدر كه علايق خود را از ماديات دنيوى گسسته تر مى كرد، در عوض پيوند خود را با معبود ازلى و ابدى و خداوند جهان آفرين مستحكم تر از روزهاى قبل مى ساخت. فرزند گرامى اش امام حسن مجتبى (عليه السلام) درباره ء كيفيت عبادتهاى پاك و خالصانهء مادرش مى گويد:
" شبهاى جمعه مادرم را مى ديدم كه در محراب عبادت خود ايستاده است و مشغول راز و نياز با خدا و اداء فرايض و وظايف بندگى است. مى ديدم كه پيوسته در حال ركوع و سجود و راز و نياز است تا صبح طالع مى شد و مى شنيدم كه مرتبا براى مؤمنين و مؤمنات و همسايگان و آشنايان دعاى خير دارد، و پيوسته از ديگران نام مى برد و هر گز براى خويشتن مسئلتى ندارد. روزى گفتم: مادر، چرا براى خودمان دعا نمى كنى،