نهادن در راه خدا و پيش رفتن در مسير اسلام وخدمت به مصالح جامعهء اسلامى و عموم مسلمين است. فاطمه (عليه السلام) با ايراد چنان خطابهء تكان دهنده اى در چنان موقعيت و شرايط زمانى خاصى، به تمامى نسلهاى آيندهء اسلام آموخت كه سخت حق را بايد به هر صورت، بيان كرد، هر چند در مقابل امير يا رئيس دولت يا سلطان جائر يا پيشواى ظاهرى مسلمانان باشد، كه خود را در مقام خلافت از پيامبر يا نيابت از امام معصوم (عليه السلام) داده است. بلى كلمهء حق هر چند غالبا تلخ و جانكاه است، ولى عزيزتر و شيرين تر از هر عزيز و شيرين ديگر، و اصيل تر از هر اصل شناخته شده و محكم تر از هرگونه پشتوانهء اجتماع است.
صداقت گفتار در خطبهء حضرت زهرا (عليه السلام) اينك بحث در اين است: وقتى همه مى دانيم كه در صداقت گفتار و حقانيت فاطمهء زهرا جاى هيچگونه ترديدى نيست، و با آن كه اكنون ديگر مشخصا اثبات شده است كه در واقعيت محتواى خطبه و بر حق بودن حقوقى كه در آن مطالبه شده محلى براى بحث و مجادله وجود ندارد و همگان بر آن اعتراف دارند، پس چه علتى داشت كه درخواستهاى بر حق آن حضرت مورد توجه قرار نگرفت؟ چه شد كه مسائل مطرح شده در آن خطابهء پر شور و تكان دهنده از طرف گردانندگان امور و بازيگران پشت پرده ء سياست آن روز عملى نگرديد؟ از چه روى بود كه براى احقاق حق آن حضرت اقدامى صورت نگرفت؟ و چرا نفس گرم و كلام حق زهرا (عليه السلام) در دل سرد حكومت مداران و انديشهء راكد و منجمد سردمداران آن روز اثر نكرد و آن حق مسلم، همچنان پرداخت نشده و پايمال گشته باقى ماند و در اختيار صاحب اصلى اش قرار داده نشد؟
اينها مسائل دقيق و باريكى است كه در طول قرون گذشته و در گستره ء فرهنگ و تاريخ اسلامى، مورد بحثهاى شورانگيزى و روشنگرى قرار گرفته، و مطالب پر نكته اى درباره ء ابعاد گوناگونش يا استناد به اسناد و مدارك مختلف و معتبر بيان شده است. و جالب آن كه نه تنها علماء و محققين شيعه، بلكه بزرگان و دانشمندان برادران اهل سنت نيز در اين مورد مسائل و مطالب بسيار جالب وتأمل انگيزى را مطرح ساخته اند. در اين رابطه، يكى از پاسخهاى قابل توجهى كه به پرسشهاى طرح شده در فوق داده شده است، پاسخى است كه يكى از برادران اهل سنت و معتزلى آن را طرح