پس از حمد و ثناء شهادت مى دهم كه معبودى جز خداى يكتاى بى شريك نيست، و اين كلمه اى است كه اخلاص را تأويل آن ساخته و مدلول و محصول آن را در نهاد فطرت و قلوب افراد به وديعت نهاده، و مفهوم آن را روشنگر فكر و انديشهء بشر نموده است.
خدايى را سپاسگزارم كه ديدگان، ياراى ديدنش را ندارند، و زبانها از توصيفش فرو مانند، و اوهام به اوج كيفيت اش پرواز نتواند كرد. همگى موجودات را بى سابقهء شئ ديگر، بيافريد و بى رسم و انگارهاى كه از آن پيروى كنند، پديد آورد.
توحيد استدلالى بر وجود خدا همگان را به دست قدرت خود خلعت هستى پوشيده، و به فيض مشيت خود بيافريد، بى آنكه به ايجادشان نيازى داشته باشد، يا در نقشبندى آنها، فايده اى منظور او افتد، بلكه مقصود او از اين آفرينش جز آن نبود كه حكمتش را تحقق بخشد و توان بى پايانش را باز نمايد، و كائنات را از معرفت به اطاعت و عبادت خويش رهبرى كند، و دعوت خود را در پرتو استدلال به آن آيات غالب و پيروز گرداند... سپس در برابر اطاعت خويش، اجر و ثواب قرار داد و بر معصيت خويش، كيفر و عقاب مقرر داشت....
نبوت و لزوم آن گواهى و شهادت مى دهم كه پدرم محمد (صلى الله عليه وآله)، بنده و پيامبر او است. پيش از آن كه او را به رسالت بگمارد، برگزيدش، و پيش از آن كه او را نامزد اين مقام سازد نامش را بر ارواح پيامبران و افواج فرشتگان عرضه كرد، و پيش از آن كه او را به تبليغ دعوت خود برانگيزد، براى اداء اين وظيفه انتخابش كرد، آرى آن هم در آن هنگامى كه خلايق هنوز در حجاب غيب مستور و در پرده ء ظلمات اوهام محصور، و در كتم عدم، مغمور بودند.
و اين انتخاب ناشى از علم خدا به مآل و نتايج امور، و احاطهء او به حوادث دهور، و معرفت و شناخت او به زمان و مكان مقرر و مقدور بود.
خدا او را برگزيد تا با بعثت او، حكمت و مشيتش را به فرجام رساند، و حكمش را اجراء كند، و ارادهء قاطعش را نفوذ بخشد. پيامبر برگزيده ء خدا، هنگامى به منصب رسالت و نشر دعوت برخاست كه اقوام جهان، پيروان اديان پراكنده، و عاكف و معتكف و ملازم آتشكده ها و پرستندهء بتها و منكر، خدايى بودند كه به حكم فطرت او را مى شناختند....