و براى اثبات حقوق مسلم و پايمال شده ء اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله)، و براى بيان ظلم و ستمى كه بر خاندان رسالت و امامت روا داشته شده است، همواره به خطبهء مزبور استناد كرده اند. يكى از اين فرزندان مبارز و مجاهد فاطمه (عليه السلام) كه در اين باره گامهاى بلندى برداشته " زيد بن على بن الحسين (عليه السلام) " پيشواى زيديه است كه در اين زمينه مى گويد:
" من مشايخ آل ابيطالب (عليه السلام) را ديدم كه اين خطابه را از پدران خويش روايت مى كردند و به پسران خود تعليم مى دادند... ". (1) خطابهء ديگر لازم به يادآورى است كه در كتب و متون تاريخى و اسلامى، خطابهء ديگرى هم از فاطمه زهرا (عليه السلام) وارد شده است كه آن را خطاب به گروهى از بانوان كه به عيادت و ملاقات ايشان آمده بودند ايراد فرمودند.
آن خطابه نيز با وضوح و روشنى مى رساند كه زهراى اطهر (عليه السلام) تا دم واپسين در اعتراض خود نسبت به پايمال شدن حقوق خود و خاندانش باقى بوده، و در هر فرصتى براى بيان آن، زبان گويا و كلام رساى خود را به كار مى برده و حقيقت را فاش و مخالفان حقيقت را رسوا مى ساخته است. لذا بر خلاف ادعاى بعضى نويسندگان خلافت زده، كه رضايت آن حضرت را با قلم مستجير خود، در برابر خشم خدا، خريدارى كرده اند، هيچگونه خشنودى و رضايتى در كار نبوده است. زيرا اگر جز اين بود، در آن روزى كه حضرت در بستر بيمارى آخرين روزها و ساعات عمر پر بار و مباركش را مىگذرانيد، و در ساعتى كه عده اى از بانوان مسلمان به ديدار و عيادت آن بيمار طاهره و مخدره بزرگوار آمده بودند، ديگر زبان به شكايت و اعتراض نمى گشود و بار ديگر از ظلمى كه بر خاندانش رفته و حقى كه از آنها پايمال شده بود، سخنى نمى گفت.
آرى بدينسان ملاحظه مى شود كه آن بانوى بزرگوار و قهرمان پر تلاش و خستگى ناپذير، دمى نيز از مبارزه با ناحق و ناروا باز نايستاده و تا آخرين روزهاى عمر و حتى تا آخرين نفس نيز در اين راه با دشمنان حق مبارزه كرد. چنان كه شهريار، شاعر معاصر مى گويد: