(معناى يائسه در مسأله 2457 گذشت).
(مسأله 2514): اگر با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و در همان پاكى طلاقش دهد، چنانچه بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده، آن طلاق باطل است هر چند احتياط مستحب آنست كه دوباره او را طلاق دهد.
(مسأله 2515): اگر با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و سپس از او جدا شود، مثلا مسافرت نمايد، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد، و نتواند از حالش اطلاع پيدا كند، بايد بقدرى كه زن بعد از آن پاكى خون مىبيند و دوباره پاك مىشود، صبر كند. و احتياط واجب آنست كه آن مدت كمتر از يك ماه نباشد.
(مسأله 2516): اگر مرد بخواهد زن خود را كه بواسطه اصل خلقت يا مرضى حيض نمىبيند، و زنهاى مانند او حيض مىبيند، طلاق دهد، بايد از وقتى كه با او نزديكى كرده تا سه ماه از نزديكى با او خوددارى نمايد و بعد او را طلاق دهد.
(مسأله 2517): طلاق بايد به صيغه عربى صحيح و به كلمه طالق خوانده شود، و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد، بايد بگويد: ((زوجتى فاطمه طالق)) يعنى زن من فاطمه رها است و اگر ديگرى را وكيل كند آن وكيل بايد بگويد: ((زوجة موكلي فاطمه طالق)) و در صورتى كه زن معين باشد ذكر نام او لازم نيست و چنانچه مرد نتواند طلاق را به صيغه عربى بياورد و يا وكيل بگيرد به هر لفظى كه مرادف صيغه عربى آنست از هر لغتى باشد مىتواند طلاق دهد.
(مسأله 2518): زنى كه صيغه شده، مثلا يك ماهه يا يك ساله او را عقد كردهاند طلاق ندارد و رها شدن او به اين است كه مدتش تمام شود، يا مرد