تعهد و مسئوليت كامل در امور اجتماعى و سياسى مردم را داشت. لذا مى توان گفت كه همين افكار بود كه او را به كمك و يارى پدر و شوهر خويش و ديگر رزمندگان اسلام وامى داشت و به كارهايى كه از او ساخته بود بر مى انگيخت. بلى فاطمه زهرا (عليه السلام) در عرصهء اجتماع و مبارزات سياسى نيز، موجودى فعال و كارساز بود و به انجام امورى همت مى گماشت كه شايد اگر او بدانها نمى پرداخت، ديگرى را توان ياراى پرداختن بدانها نبود. ابن هشام در سيره ء معروف خود مىنويسد: " هنگامى پيامبر (صلى الله عليه وآله) از جنگ احد بر مى گشت، شمشير ذوالفقار خويش را به فاطمه دادند تا خونهاى آن را شست و شو و پاك كند، و هماندم فرمود: دخترم اين شمشير را شست و شو بده، كه خداوند امروز وعده ء خويش را در مورد مؤمنان به انجام رسانده است. سپس سرباز شجاع اسلام على (عليه السلام) نيز شمشيرش را به زهرا سپرد و فرمود: اين شمشير را نيز شست و شو كن و پاك ساز، به خدا كه امروز اين شمشير بود كه (به خواست و مشيت الهى) مرا تصديق كرد و زنده داشت ". (1) روز ديگر، پدر بزرگوار خويش را با صورت خون آلود و آغشته به گرد و غبار مى بيند كه يكى از اراذل و اوباش قريش، هنگام عبور آن حضرت از كوچه، گرد و غبار و سنگ و كلوخ را به صورت آن ماه تابان رسالت پاشيده و پرتاب كرده است. فاطمه وقتى پدر مهربان خويش را در چنين وضعى مى بيند كه در راه خدا مجروح و خونين و آلوده به گرد و غبار گشته است، شتابان خود را به كمك او مى رساند و سر و صورت زيبايش را مى شويد و غبار از چشمانش جارى مى گردد و به خاطر اهانتى كه به وجه الله صورت گرفته متأثر و اندوهناك است. پدر ارجمندش، وقتى تأثر و تألم فاطمه را مى بيند و رنج سوزان او را در مى يابد، به دلدارى اش مى پردازد، به او وعده ء نصرت و پيروزى موعود الهى را مى دهد و مى گويد: دخترم گريه مكن، خداوند يار و ناصر پدر تو است ". (2) فاطمه كه اين صحنه ها را مى بيند و از همان دوران خردسالى و نوجوانى، شاهد مبارزات پدر بزرگوار و ياران وفادارش مى گردد، از همان زمان با مسألهء مبارزه و ارزش جهاد در راه خدا و نيز با ابعاد سياسى و اجتماعى و مبازراتى اسلام آشنا مى شود و رفته
(٣٤٣)