على (عليه السلام) از امتيازات طبقاتى، وعدم تساوى در برابر قانون، ورعايت جانب اشراف، بيزار بود، وقتى شنيد كه " عثمان بن حنيف "، والى او در بصره، به مهمانى يكى از اشراف شهر رفته است به پسر حنيف چنين نوشت:
" شنيده ام به مجلسى پا نهاده اى كه در آن توانگران خوانده بودند وناتوانان رانده. به هنگام پذيرائى غذاهاى رنگارنگ براى تو مى آورده اند وظرفهاى گوناگون نزد تو مى چيده اند. اگر مى خواهى با من كار كنى، دست از اين كارها بكش وگرنه استعفاء بده ".
نمونه اى از عدالت ودادگسترى على (عليه السلام) نياز انسان، به عنوان يك فرد انسان، تنها در آب ونان وجامه ومسكن خلاصه نمى شود، بلكه علاوه بر آنها احتياجات ونيازهاى روحى وفكرى وخواسته هاى معنوى هم دارد كه تأمين آنها مهمتر از آب ونان ومسكن است. كه يكى از آنها تعميم عدالت اجتماعى ورفع تبعيض وبرچيدن آثار تفاوتها ودو گانگى ها در اجتماع است.
چون عدالت ورعايت قسط وداد است، كه مى تواند تعادل اجتماع را حفظ كند، وآن را از سقوط نجات دهد، ورضايت همگانى را فراهم سازد وبه پيكر اجتماع سلامت وشادابى بخشد. ظلم وجور وستمگرى وتبعيض، قادر نيست حتى روح خود آن ستمگر متعدى را نيز راضى وآرام وخوشحال سازد، تا چه رسد به ستمديدگان وحق باختگان.
وجود على (عليه السلام)، نمونهء بارز عدل وداد وميزان شاخص دادگسترى ودادخواهى بود.
زندگى شصت وسه ساله على (عليه السلام)، در همين كلمه خلاصه مى گردد. عدالت در او يك مذهب بود وروش، نه امرى اكتسابى وگذرا، فرد نكته سنج وباهوشى، از على (عليه السلام) پرسيد:
" آيا عدالت شريف تر وبهتر وبالاتر است يا جود وبخشندگى؟ " على (عليه السلام) در پاسخ فرمودند: " عدل وداد، جريانها را در مسير طبيعى خود قرار مى دهد. ولى جود وبخشش، آنهارا از مجراى طبيعى وواقعى خود خارج مى سازد.
عدالت، استحقاقهاى طبيعى وواقعى را در مد نظر قرار مى دهد، به هركس طبق لياقت واستعداد وشايستگى اش مى دهد، اما بخشش، جريان عادى وطبيعى را برهم مى زند ".
پس از پيروزى وروى كار آمدن على (عليه السلام)، عده اى از زباله ها وتفاله هاى رژيم سابق