و دوستان... نيست، حكومت وسيلهء است براى رفع نيازهاى اجتماعى وخدمت به اجتماع، نه هدف و غايت. به تعبير ديگر حكومت ابزار كار و فعاليت است، نه خود غايت و مقصود. كه داستان زير گوشه اى از نحوهء تلقى و برخورد على (عليه السلام) را با حكومت و مقام رياست اسلامى روشن مى سازد: " ابن عباس " يكى از ياران با فضيلت و وفادار و اهل قلم امام على (عليه السلام) مى گويد در " ذى قار " به حضور على (عليه السلام) رسيدم. او كفش خود را وصله مى زد، به من فرمود: قيمت اين كفش چقدر است؟ گفتم: اين كفش به چيزى نمىارزد.
گفت به خدا قسم همين كفش نزد من از زمامدارى بر تودهء شما عزيزتر است، مگر اينكه در پست زمامدارى حقى را برپا سازم يا امر باطلى را از بين ببرم. (1) " جرج جرداق " در ذيل اين داستان مى گويد: " على صدها سال پيش از " تولستوى " و " ويكتور هوگو "، با پادشاهان، فرمانروايان، فرمانداران سودجو و مجريان ناشايست به ستيزه برخاست. و در راه تودهء مردم مردم با فكر كوتاه و نحيف آنان به مبارزه پرداخت، و قلع وقمع آنان را وجههء همت خود قرار داد.... (2) حذف القاب و عناوين امام، در يكى از خطبههاى نهج البلاغه، خطاب به مردم مى فرمايد: با من آن سان كه با جباران و ستمگران رفتار مى كنند سخن نگوئيد. القاب پر طنطنه را در حق من به كار نبريد، آن ملاحظه كاريها و سازشهاى مصلحتى را كه در برابر مستبدان اظهار مى دارند در برابر من اظهار نداريد، و با سازشكاران معاشرت نكنيد و تصور نكنيد كه شنيدن سخن حق بر من سنگين است، يا من انتظار تعظيم و تكريم شما را دارم. هر آن كس كه شنيدن سخن حق يا تحمل عدالت بر او ناخوشايند و سنگين باشد، عمل به حق و عدالت بر او سنگين تر خواهد بود. شما هرگز از اظهار سخن حق، با نظر عادلانه، در برابر امام و پيشوا و رهبر و حاكم خوددارى نكنيد.... (3) " سليمان كتانى " نويسنده مسيحى از دوران حكومت على (عليه السلام) اين چنين