توصيف مى كند: او از لباسهاى دنيا، جز پيراهنى از كرباس و عبايى وصله دار نپوشيده، و نصيب او از اين همه غذاهاى رنگارنگ دنيا، جز مقدارى قرص جوين كه آن را با دست خود آرد مى كرد و به صورت نان خشكى قوت خود قرار مى داد چيز ديگرى نبود. او از كاخهاى شكوهمند دنيا چشم پوشيد وعمر خود را در كلبه اى ناچيز بسر برد. و همانند سوارهاى تيز رو كه از سنگلاخها مى گذرد و به سوى ميدان پهناورى مىتازد، از پهنهء دنيا گذشت.... (1) وى در تأييد گفتارهاى همكيش و هم مرام خود جرج جرداق هم اين چنين دربارهء امام قضاوت مى كند، " آيا از ميان مردم جهان، سردار و اميرى را شناخته اى كه در زمان حكومت و در منصب رياست به دست خود، آسياب را بچرخاند و نان خشك درست كند كه آن را به زانو بشكند؟ و كفش خود را با دست خود وصله زند؟
و از مال دنيا كم يا زياد چيزى را اندوخته و پس انداز خود نسازد؟ زيرا تنها هدف او در زندگى آن است كه: حق بينوايان و ستمديدگان و بيچارگان را از استثمارگران و احتكارچيان باز ستاند و زندگى سالم و گوارايى را براى آنان فراهم آورد. او در فكر خويشتن نبود، هميشه در اين فكر بود. مادامى كه در قلمرو حكومت او كسى هست كه اميد قرصى نان را ندارد، شكم گرسنه و جگرهاى تشنه وجود دارد، آيا او تنها به اين عنوان قناعت كند كه به او پيشواى مسلمانان گويند، ولى او در سختيهاى روزگار با تودهء مردم هم غم و هم صدا نباشد... (2) امانتدارى نه حكمرانى و فرمانروائى در منطق امام (عليه السلام) حكمران و حاكم، امين و پاسبان و پاسدار حقوق مردم و مسئول نيازهاى آنان است، نه رئيس و حكمفرما و طاغوت خودسر، به همان تعبير كه سعدى شاعر شيرين زبان فارسى با الهام از سخنان امام مىسرايد:
گوسفند از براى چوپان نيست بلكه چوپان براى خدمت اوست حكمران در اصطلاح و تعبير امام على (عليه السلام) راعى: پاسدار، نگهدارنده حقوق تودهء مردم