دورنمائى از عدل وآزادى در زندگى فردى واجتماعى على (عليه السلام)، داستانها ونمونه هاى فراوانى به چشم مى خورد كه هركدام مى تواند درسى آموزنده وحياتبخش، در زندگى فردى واجتماعى مسلمانان باشد. بهعنوان نمونه، داستانى از زبان " سوده " زن شجاع وفداكار وهمرزم على (عليه السلام) نقل مى شود كه مى تواند بازگو كنندهء بسيارى از حقايق آنروز جهان اسلام باشد اينك آن داستان: " وقت ادارى تمام شده بود. معاويه وچند تن از نزديكان وحغاشيه نشينان او نشسته بودند واز هر درى سخن مى گفتند. يكى از دربانان وارد شد وتعظيمى نمود وگفت: خليفه به سلامت باشد! يك زن عراقى است كه خودرا سوده معرفى مى كند ومى گويد تازه از عراق رسيده است وكار لازم وفورى با خليفه دارد وبار مى خواهد.
معاويه لحظه اى به فكر فرو رفت وآهسته با خود زمزمه كرد " سوده... " به خاطر آورد وگفت: اجازه بدهيد وارد شود.
زن قد بلند وارد شد. لباس ساده اى اندام اورا پوشانده بود. وضع او نشان مى داد كه سختى هاى روزگار وفراز ونشيب هاى زندگى اورا خميده كرده وزودتر از سن واقعى گام به پيرى نهاده است. شايد تا آن روز پاى زنى جز براى شادى وتفريح خليفه به آن كاخ نرسيده بود. " سوده " سلام كرد وجواب شنيد. معاويه پرسيد: تو دختر عماره همدانى نيستى؟ سوده جواب داد: آرى!
معاويه گفت: تو همان شخصى نيستى كه در جنگ صفين همراه مردان قبيله ات در لشكر على (عليه السلام) بودى ويك روز در گرما گرم نبرد براى تهييج برادرت اين اشعار را مى سرودى ومى گفتى: " پسر عمار "، در روز نبرد كه مردان جنگى روبروى همديگر مى ايستند، تو همچون پدرت آستين همت بالا زن ومردانه بكوش! على وحسين وخاندان رسالت را يارى وكمك نما! هند وپسر اورا خوار وزبون ساز! رهبر وپيشواى ما على (عليه السلام)، برادر گرامى پيامبر، حضرت محمد (عليه السلام)، پرچمدار هدايت ومشعلدار چراغ فروزان ايمان وتقوى است ". آيا تو آن نبودى؟
سوده پاسخ داد: آرى، معاويه! من بودم. به خدا قسم من كسى نيستم كه از حق