1. بيانگر مسائل عينى و ملموس زندگى در بخشهاى سه گانه اين كتاب بزرگ (خطبه ها - نامه ها - كلمات قصار) همه جا سخن از مسائل عينى كه به زندگى معنوى و مادى انسانها مربوط است به ميان آمده همه جا انگشت روى دردها، روى آلام و مشكلات، روى رنجهاى انسانها گذارده شده و طرق درمان نيز ارائه گرديده است؟ نهج البلاغه به سراغ كلى گوئى و فلسفه بافى و مسائل پندارى نمى رود على (عليه السلام) مرد مبارزه و عمل، مرد زندگى و حيات، مرد هدف و پيروزى بود و سخنانش همه جا همين آهنگ را دارد.
اگر مى بينيم فلسفه افلاطون و ارسطو نتوانست تودههاى مردم را به حركت در آورد و نظام فاسد حاكم بر يونان را - چه رسد به نقاط ديگر جهان - واژگون سازد، ولى نهج البلاغه على (عليه السلام) به دنبال خط قرآن و سنت پيامبر دنيايى را به حركت در آورد! به خاطر همين تفاوت بارز است كه يكى تنها به سراغ كل گويى مى رود و از زندگانى انسانها دور مى شود و ديگرى انگشت روى فصل، فصل و فراز، فراز و بند، بندگ زندگى مى گذارد و همه در دل جامعه حركت مى كند و اين به خاطر آنست كه اولى زاييده پندار انسانى است اسير چنگالى محيط و نظامهاى حاكم بر آن و ديگرى مولود تعليمات آسمانى و از سرچشمهء وحى كه هماهنگ با فطرت و قوانين آفرينش است.
2. نهج البلاغه مرهمى بر دردهاى جانكاه بشريت كدام كتاب را پيدا مى كنيد كه اين گونه براى انسانهاى محروم فرياد بر آورده باشد؟
فريادى آميخته با آگاه سازى توده ها و حركت دادن آنها به سوى هدف.
في المثل: هنگامى كه در فرمان مالك اشتر سخن از قشرهاى جامعه مى گويد، و وظايف و مسئوليتهاى هريك از آنها را با دقت و ظرافت و جامعيت و عمق خاص خود بر مى شمرد، لحن سخن آرام و منظم پيش مى رود ولى همين كه به قشر محروم و ستمديده مى رسد گفتار امام چنان اوج مى گيرد كه گويى از پرده دل فرياد مى كشد:
" الله الله في الطبقة السفلى من الذين لا حيلة لهم من المساكين والمحتاجين و اهل البؤسي والزمنى " (خدا را خدا را، اى مالك! در باره قشر پايين ومرحوم، نيازمندان، رنجديدگان و از كار افتادگان بينديش).