مى خواستند اموالى را كه تيول آنها شده بود واز طرف دستگاه حكومت گذشته در اختيار جمعى از نور چشمى ها ومتملقين وچاپلوسان قرار داشت، همچنان در تملك آنان باقى بماند.
امام در پاسخ آنان فرمود:
" حق كهن را هيچ عاقلى نمى تواند باطل يا ناديده انگارد، به خدا قسم اگر آن اموال، مهريه زنان هم قرار گرفته باشد يا بوسيله آن اموال، كنيزكان خريدارى گردد، بازهم آنهارا به بيت المال باز پس خواهم گرداند. چون در عدالت ودادگسترى آنچنان گشايش ووسعتى است كه مى تواند خواسته هاى عمومى را برطرف وتأمين سازد، وجامعه اى كه شايستگى اجراى عدالت را ندارد، در تنگناى ظلم وجور وبى عدالتى قرار مى گيرد ".
پس از پيروزى ظاهرى امام (عليه السلام)، جمعى از دوستان خيرانديش او به حضورش آمدند وبا نهايت خلوص وخير خواهى تقاضا كردند كه به خاطلر مصالح مهمتر، انعطافى در سياست خود پيش گيرد وپيشنهاد كردند براى اينكه امام خودرا از درد سر هوچى ها، راحت كند، رعايت حال برخى از متنفذين وشخصيتهاى صدر اسلام را بنمايد.
استدلال آنها بر اين اساس بود كه معاويه ايالت زرخيز وپر در آمدى مانند سوريه را در اختيار دارد، چه مانعى دارد كه فعلا به خاطر مصلحت مهمتر، موضوع مساوات وبرنامهء برابرى را مسكوت بگذارى؟
امام (عليه السلام) در پاسخ آنان فرمود:
" شما از من مى خواهيد كه پيروزى را به قيمت تبعيض وستم به دست آورم؟ از من مى خواهيد كه عدالت را به پاى سياست وسيادت فدا كنم؟ نه، به خدا قسم تا دنيا، دنيا است، چنين نخواهم كرد وبه گرد چنين كارى نخواهم گشت من وتبعيض؟... هرگز چنين كارى شدنى نيست. من وپايمال كردن عدالت ومساوات؟ نه، هرگز چنين چيزى ممكن نيست. اگر همهء اموالى كه به عنوان حكومت در اختيار من هست، مال شخصى ومحصول دسترنج خودم بود ومى خواستم ميان مردم تقسيم كنم، هرگز تبعيض روا نمى داشتم تا چه رسد به اينكه مال، مال خدا ومربوط به بيت المال است ومن امانت دار خدايم ".