سختىهاى روزگار در غم واندوه تودههاى محروم شريك و سهيم نباشم؟ ". (1) على (عليه السلام) و عدالت او "... آيا در مهد عدالت و دادگسترى شخصى همانند على را مى شناسى؟ آيا مى دانى على است آن بزرگوارى كه هميشه بر حق و حقيقت بود؟ با آنكه مردم بر ضد او متحد شدند، ولى او از عدالت خواهى دم فرو نبست چون عدالت در او، يك روش سياسى يا يك امر اكتسابى نبود. عدالت در بنياد و مبادى اخلاقى و ادبى او، اصلى استوار بود، گوئى با تمام وجود و هستى او عجين و آميخته گرديده است. (2) مساوات و برابرى در منطق علوى "... آيا پيشوا و رهبر مذهبى را مى شناسى كه به فرماندارانش، دربارهء مردم چنين توصيه كند: " مردم يا برادر دينى تو هستند، يا انسانى همانند و نظير تو، با آنان آنچنان با گذشت و عفو و اغماض رفار نما كه دوست دارى خداوند با تو آنچنان رفتار نمايد... ".
آيا اميرى را مى شناسى كه از زندگى مادى، به قرص جوين، و از پوشش و لباس، به جامهء فرسوده و كفش وصله دار اكتفاء كند، و آن را بر رياست و امارت ترجيح دهد، تا آنكه به وسيلهء رياست و امارت حقى را زنده كند، و از بينوائى دستگيرى كند و او را يارى دهد؟ ". گفتار جرج جرداق، در پايان اوج مى گيرد، و روح حماسه و جاودانگى به خود مى بخشد. در پايان مى افزايد: " گفتار او، از كلام خدا پائين تر، و از سخن مخلوق (جز پيامبر) بالاتر است. عقلى همانند عقل او، بلاغت و فصاحتى همانند بلاغت و فصاحت او نمى توان پيدا كرد. از همهء متفكران از نظر بلندى فكر، و از همهء زهاد از نظر بى رغبتى به دنيا و مطامع آن، و از همهء مصلحين اجتماعى ا ز نظر صلح جوئى، برترى و تفوق دارد....
در پيشگاه تاريخ و حقيقت يكسان است كه تو اين شخصيت را بشناسى يا نشناسى، تاريخ و حقيقت به خوبى گواه و شاهدند كه او، شخصيت با عظمت و روح بزرگ و وجدان