وشگفتى هاى آفرينش، كه هر سحرگاه، در چشمه سار اين جذبهء بى مانند، دل مى شويد، هر غروب شفق سرخ را، قطره اى از خون شهيدان مى بيند كه در راه اين عشق وجذبه فرو مى چكد، تا خود، رود خروشانى فراهم آيد وبساط آنچه را كه بر سر اين راه، دشمنانه مى ايستد، از ميان بردارد....
بيانات دلنواز، تعبيرهاى زيبا، استدلالهاى محكم وسخنان پرجلالى كه در كتاب " نهج البلاغه "، از او نقل شده است، جلوه اى كوچك از ايمان ومعرفت اورا به مبدأ جهان هستى وسرچشمه وجود، مشخص مى سازد.
در نهج البلاغه، آن اثر جاودانه وبى مانند، على (عليه السلام)، راههاى گوناگون وصول به خدا وشناخت آن مبدأ يكتا را به مشتاقان مى آموزد، ودر اين طريق، راههائى را ارائه مى دهد كه هنوز پاى استدلاليان به آستانهء آن نيز نرسيده است.
على، گاهى از بحث هائى فلسفى وتعقلى به مسأله توحيد وخداشناسى مى نگرد ومسأله بسيط مطلق بودن خدا ونفى هرگونه مغايرت صفات باذات وتجزيه آن را مطرح مى سازد، وخدا را فارغ از هر نوع تركيب وتجزيه معرفى مى كند ودر ضمن خطبه ها ودعاها وسخنان ارزندهء خود، به اينحقيقت اشاره مى كند.
در خطبهء نخست از نهج البلاغه مى فرمايد:
" او بر ذات مقدس خويش اتسوار است وسازمان كائنات بر ارادهء نيرومندش تكيه دارد ". وآنگاه در باره محبوب ومعبود خويش، چنين سخن مى گويد:
" آنكس را مى ستايم كه ستايش وتوصيف تعريف كنندگان، به وصف كمالش، كفايت نمى كند، حتى اگر تا آخرين حد مبالغه، كه در توانائى دارند، پيش روند، در بيان آن عاجز وناتوان مى مانند، وهرچه بكوشند يكى از هزارانش را سپاس نتواند گفت. صفات كمالش را حدى نيست تا بتوان به ميزان وحدود آن پى برد، ونامهاى دلاويزش آنچنان بزرگ ووارسته اند كه از سطح عالى ترين لغات رايج فراتر نگاشته شده اند ".
امام بزرگوار واعجوبهء روزگار، سپس پيرامون معرفت آفريگار، بدينگونه توصيف مى آغازد: " آغاز دين، معرفت وشناسايى كرد گار است وكمال معرفت وشناسايى، ايمان