درخشندگى معنوى باشكوهى پيدا مى كند. درخشندگى ويژهاى كه ما را واميدارد تا شمه اى از شرح آن را به پيروان راهش تقديم كنيم، با اين اميد كه پرتوى از آن روح بزرگ و مقدس، بر عرصهء هستى جوامع اسلامى بتابد، و قطرهاى از آن خون پاك عطرآگين، در شريان زندگى مسلمانان جهان جريان يابد، و آنها را از اين سستى و رخوت و بى تفاوتى - كه حاصل تلاش چندين قرنى فريبكاران، براى هرچه دور تر و بيگانه تر ساختن جوامع اسلامى از مكتب والاى على (عليه السلام) است - بدر آورد و به احساس مسئوليت و تعهد و اجراى دقايق زندگى انسان ساز و هستى پرداز آن پيشوا و رهبر راستين بشريت وادارد.
شجاعت و ايثار على (عليه السلام) در ميان مسلمانان صدر اسلام، منحصر به پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)، همه را - از دسوت و دشمن - مبهوت و متحير ساخته بود. جانفشانيها و ايثارهاى او در جنگهاى بدر، احد، خيبر، خندق و نظاير آن، و به هلاكت رساندن پهلوانان پر آوازه اما گمراهى چون عمرو بن عبدود و مرحب خيبرى و ساير قهرمانان جنگى آن روزگار، كه شنيدن نامشان لرزه بر دلها مى افكند، از صفحات درخشان تاريخ اسلام به شمار مى رود.
اعتراف دشمن به هنگام خلافت على (عليه السلام)، در آن ايامى كه معاويه، با توطئههاى پليد و ناجوانمردانه اش، هر روز راهى نو براى مبارزه با امام راستين مى جست، يك بار نيز، با عقل كوتاه و انديشهء سياه، بر آن شد كه آن شير خدا را بترساند!.. او، در يكى از نامههاى خود، خواسته بود از فراوانى افراد سپاه خونخوار، و انبوه نفرات جنگى مزدورش، چنان شرح و توصيف پر آب و تابى بنويسد، كه شايد على (عليه السلام) را دچار وحشت سازد، و كارى كند كه آن شير بيشهء تاريخ، از هراس انبوه جنگاوران معاويه، از هرگونه جنگ و مبارزه با او صرف نظر كند و ميدان را براى آن توطئه گر مكار، خالى بگذارد. اما، يكى از پروردگان مكتب على (عليه السلام) وقتى از مضمون نامه مطلع شد، به معاويه گفت:
آيا تو مى خواهى على (عليه السلام) را، از فراوانى نفرات سپاه انبوه خود بترسانى؟ اين گونه