5. توماس كارلايل نويسنده وفيلسوف انگليسى، در تحليل شخصيت و عظمت تاريخى على (عليه السلام) آنچنان قلم فرسائى مى كند كه مطالعه كننده در بادى نظر او را شيفتهء امام مى پندارد او چنين مىنويسد:
" اما، على... ما را جز اين نمى رسد كه او را دوست بداريم و به او عشق بورزيم. چه او جوانمردى بس عاليقدر و بزرگ منش بود. از سرچشمه وجدانش، خير و نيكى مى جوشيد، از دلش شعلههاى شور و حماسه زبانه مى زد، او شجاع تر از شير ژيان بود، ولى شجاعتش آميخته با روح لطف و صفا و رحمت، و سرشار از عواطف رقيق انسانى و رأفت و نرم دلى بود... او در شهر كوفه غافلگير شد، و با حيله و توطئه به شهادت رسيد، شدت عدل او بود كه باعث اين جنايت شد، چرا كه او هركس را مانند خود عادل مى پنداشت. هنگامى كه در بستر مرگ افتاده بود، دربارهء كسى كه بر او زخم شمشير زده بود، صحبت شد. پاسخ داد:
" اگر زنده ماندم، خود مى دانم چه كنم، ولى اگر در گذشتم اختيار دست شماست. اما اگر خواستيد قصاص كنيد، در برابر يك ضربت شمشيرى، شما هم تنها با يك ضربه سزايش را بدهيد، اما اگر اصلا از قصاص در گذريد به تقوى نزديكتر است ". (1) 6. ولتر نويسنده، فيلسوف، متفكر و نمايشنامه نويس بزرگ فرانسه در قرن هيجدهم، اثرى تحقيقى به نام " رساله اى در باره آداب و رسوم ملل گوناگون دارد كه در باره مسائل ملل مسلمان بويژه در صدر اسلام، نكات و اشارات توجه انگيز و در خور تأملى دارد. وى در اين كتاب، عقيده خود را مبنى بر اين كه خلافت حضرت على (عليه السلام)، مستند بوده، ابراز