ترسانيدن، همانند ترسانيدن مرغابى، از فراوانى آب است... آيا هرگز مرغابى از فراوانى آب، هراسى پيدا مى كند؟ نه... زيرا هرچه آب بيشتر باشد، شناگرى مرغابى بهتر و آسانتر مى شود ".
براستى، فكر ترسانيدن چنان دلاورى، چه فكر خام و ابلهانه اى بود! حال آن كه او، در اغلب چنگ ها، يك تنه به سراغ دشمن مى رفت و نفرات دشمن، هر چقدر هم انبوه فراوان بود، او موفق و پيروز باز مى گشت. خود آن حضرت، در نامه اى خطاب به " عثمان بن حنيف "، استاندارى كه خود براى بصره برگزيده بود، مىنويسد: " والله لو تظاهرت العرب علي لما وليت عنها ". به خدا قسم! اگر تمام عرب پشت به هم بدهند و به من روى آورند، هرگز پشت به آنها نمى كنم.
قهرمان قهرمانان آرى، اين مختصر كه نوشته شد، شمه اى بسيار بسيار كوتاه از شرح شجاعت روحى و عظمت روانى اوست. اما، افزون بر شجاعت روحى و فضيلت روانى و قدرت اراده، قوت بازوى او، و نيروى جسمانى اش مى باشد. قدرت جسمى او چنان بود كه همواره، علاوه بر لرزه افكندن بر دل دشمنان، مايهء حيرت و شگفتى آنان مى شد. بسيار ديده شده بود، كه در ميدان جنگ، پهلوانى اسب سوار را، به آسانى و آسودگى، بدون كوچكترين دشوارى و بدون كمترين نشانه اى كه حاكى از تحمل فشار و تعب و تكلفى باشد، چنان با قدرت و قوت با دست بلند كرده، گرد خويش گردانده، بر زمين مى كوبد، كه گويى آن پهلوان، نه يك مرد جنگى، بلكه يك كودك نوزاد ناتوان است كه نه سنگينى دارد و نه او مى تواند در سرپنجهء على (عليه السلام) كمترين حركت و مقاومتى نشان دهد. و بسيار بارها، ديده شده بود، كه وقتى بازوى پهلوانى را مى گرفت، گويى جانش را گرفته است، بدانسان كه ديگر، گفتى قدرت نفس كشيدن از او سلب شده است. و دوست و دشمن، در شرح دلاوريهاى او نوشته اند: معروف است كه على (عليه السلام)، با هيچ پهلوان قوى پنجه و نامدارى روبرو نشد، مگر آن كه او را از پاى در آورد.
حركات او، همواره غافلگير كننده و تعجب آور و هراس گستر بود: گاهى يك در بزرگ