و ثبات و پايدارى ملت با وجود ارتش نيرومند معرفى شده است. و پايدارى و بقاى ارتش بدون بودجه و كمك مالى و مادى تجار و پيشه وران بى معنى و خالى از مفهوم تلقى گرديده است. در انتخاب افراد ارتش و پرسنل نظامى، توجه به شخصيت خانوادگى و سابقه گذشتگان و نياكان، چندان حائز اهميت نيست، بلكه بزرگوارى، شجاعت، گذشت، جوانمردى، جود و سخاوت، اساس گزينش و ملاك انتخاب و اختيار قرار گرفته است. افسر ارتش اسلامى، طبق قوانين شمرده شده در اين عهدنامه، بايد امين، پاكدامن، بردبار، عذر پذير، خوش قلب، جوانمرد و پاك باشد.
2. مساوات و برادرى على (عليه السلام) در رفع فاصلههاى مخوف و وحشت انگيز طبقاتى، و در راه ريشه كن كردن تضادها، و با توجه به زندگى طبقهء محروم و مستضعف، در مقام خليفه مسمانان چنين مى فرمايد: " وقتى كه رعيت در رفاه و آسايش بسر برد و تنگدست و فقير نباشد، خراج و ماليات به راحتى مى تواند پردازد. اما در آن روز كه دهكده رو به ويرانى داشته باشد، و ساكنان آن فقيرانى بيش نباشند، چنين مردمى، فرمان كدخدا را نپذيرند و به چيزى نگيرند، عامل مسكنت و محروميت روستائيان، از حرص و طمع فرمانروايان سرچشمه مى گيرد و هيچ روستايى، دچار مسكنت نمى شود، مگر آنكه والى حريص باشد و از دگرگونيهاى جهان، تجربه نيندوخته باشد ". " جرج جرداق " در وصف اين عهدنامه عالى مى گويد: " منشور امام، در نهج البلاغه، از فكر و خيال و عاطفه انسان سرچشمه مىگيرد و تا خيال و عاطفه و احساس و فكر انسانى وجود دارد، مى تواند با ذوق بديع ادبى، هنرى او پيوند داشته باشد. آيات و نشانه هائى كه از حس عميق و ادراكى ژرف برخوردار است، با شور وشوق واقعيت گرائى و گرمى حقيقت، با ميل به شناخت واقعيت و حقيقت توأم است، سخنان امام، در نهج البلاغه، زيبا ونغز است. زيبائى موضوع و بيان، آنچنان به هم آميخته است، آنچنان معنى و مدلول باهم متحد شده است كه حرارت با آتش، نور با خورشيد، هوا با فضا، يكى و متحد هستند. و اگر على (عليه السلام)، درباره انتقاد سخن مى گويد، گوئى تند باد خروشانى است. اگر فساد و مفسدين را تهديد مى كند، همچون آتشفشانهاى سهمناك و پر غرش زبانه مى كشد، و اگر به استدلال منطقى مى پردازد،