حكومت مى كرد، و بدون آنكه به احدى اظهار كند مقدمات خلافت را براى خويش فراهم مى ساخت، از هر فرصتى، براى منظورى كه در دل داشت، استفاده مى كرد و بهترين بهانه او براى اينكه از حكومت مركزى سرپيچى كند و داعيه خلافت را آشكار نمايد، موضوع كشته شدن عثمان بود. او در زمان حيات عثمان، به استغاثههاى عثمان پاسخ مساعد نداد و تقاضا و استمدادهاى عثمان را نشنيده و ناديده گرفت. اما منتظر بود عثمان كشته شود و قتل وى را بهانه كار خود قرار دهد عثمان كشته شد. و معاويه فورا در صدد بهره بردارى بر آمد. از سوى ديگر مردم پس از قتل عثمان، دور على (عليه السلام) را كه به جهات مختلفى از رفتن زير بار خلافت امتناع مى كرد گرفتند و با او بيعت كردند.
على (عليه السلام) پس از آنكه ديد مسئوليت رسما متوجه او است، قبول كرد و خلافت رسمى اش در مدينه، كه مركز و دار الخلافه آن روز بود، اعلام شد. همه استانهاى كشور پهناور اسلامى آن روز اطاعتش را گردن نهادند، به استثناء شام و سوريه كه در اختيار معاويه بود. معاويه از اطاعت حكومت مركزى سرپيچى كرد و آن را متهم ساخت به اينكه قاتلان عثمان را پناه داده است و خود آماده اعلام استقلال شام و سوريه شد. و سپاهى انبوه از شاميان را فراهم كرد.
على (عليه السلام) پس از فيصله دادن به كار اصحاب جمل، متوجه معاويه شد. نامههايى به معاويه رد و بدل كرد. اما نامههاى على در دل سياه ابو الاعور سلمى، پيشا پيش لشكر معاويه با گروهى از پيشاهنگان حركت مى كرد و مالك اشتر نخعى، با گروهى از لشكريان على (عليه السلام) به عنوان مقدمة الجيش پيشا پيش سپاه على (عليه السلام) حركت مى كرد. دو دسته پيشاهنگ در كنار فرات به يكديگر رسيدند.
" مالك اشتر "، از طرف على، مجاز نبود جنگ را شروع كند، اما ابو الاعور براى اينكه زهر چشمى بگيرد، حمله سختى كرد. حمله او از طرف مالك و همراهانش دفع شد، و شاميان سخت به عقب رانده شدند. ابو الاعور براى اينكه كار را از راه ديگر بر حريف سخت بگيرد، خود را به محل " شريعه "، يعنى آن نقطه شيب دار كنار فرات، كه دو طرف مى بايست از آنجا آب بردارند، رساند، نيزه داران و تيراندازان خود را مأمور كرد تا آن نقطه را حفظ كنند و مانع ورود مالك ويارانش بشوند. طولى نكشيد كه خود معاويه با