و صفين و نهروان در آمدند وعلى (عليه السلام)، آن عالم زاهد، و عابد آگاه و پيشواى خردمند و شجاع و بى باك هرچه تلاش مى كرد كه اين جنگهاى وحدت شكن، تفرقه انگيز وبالمآل ضد اسلام به وقوع نپيوندند، كينه توزان و فرصت طلبان گوش فرا نمىدادند.
على (عليه السلام) كه همهء كوشش و سعى خود را براى باز گردانيدن اوضاع به زمان پيغمبر (صلى الله عليه وآله)، و اعاده حكومت اصول حيات بخش اسلامى مصروف مى داشت، از سوى ديگر در ميان طبقات ممتاز عرب و عناصرى كه در دورهء خليفه پيشين، به مال و مقامهاى ناحق دست يافته بودند، دشمنان غدار پيدا كرده بود سرانجام به تحريك آنان، و در اثر كينههاى ديرينهء دوران جاهليت در طول مبارزات اسلامى او نسبت به اين شخصيت بزرگ تاريخ اسلامى، بروز كرده بود و افزون بر آن در گيراگير جنگ صفين، قرآن بر سر نيزه كردن معاويه و عمرو عاص و منافقانى چون " شعث بن قيس كندى " باعث پديد آمدن " فرقه خوارج " شد و پيدايش اين فرقه نيز به نوبهء خود باعث بوجود آمدن " جنگ نهروان " گرديد. در اين جنگ، طرفداران و ياران نزديك على (عليه السلام) كه خطر را نزديك مى ديدند دست به حملاتى بى امان زدند و عرصه را از وجود خوارج پاك كردند. على (عليه السلام)، خود نيز در اين جنگ، در دفع فساد گروههاى منافق همت گماشت، و بدين گونه از آنان، جز تنى چند، باقى نماند.... پس از پايان يافتن جنگ نهروان، زخمى ها شفا يافتند و در عزاى كشته شدگان ناليدند و در باره حوادث جارى به بحث پرداختند. سرانجام چند تن از آنان كه هم كينه على (عليه السلام) را به دل داشتند و هم عداوت معاويه را، در سر مىپروراندند روى به مكه نهادند. در آنجا، سه تن از ايشان، به نامهاى " عبد الرحمن بن ملجم مرادى " لعنة الله عليه و " برك بن عبد الله " و " عمرو بن بكر تميمى " طى نشستى گفتند كه عامل همه اين پريشانى ها، سه نفرند كه بايد از آنان انتقام گرفت و اين سه عبارتند از على (عليه السلام)، معاويه، عمرو عاص، سپس در انجام آن هدف شوم خويش همداستان شدند. در شب نوزدهم رمضان هر سه نفر مصمم شدند به ترتيب به عراق و سوريه و مصر بروند و دست به ترور على (عليه السلام) و آن دو تن ديگر بزنند. " برك " به شام رفت و در شب معهود به كمين معاويه ايستاد و چون شمشيرش را فرود آورد تيغهء شمشير به ران معاويه خورد و كارى نشد....
" عمرو تميمى " به مصر رفت و در شب 19 رمضان، در مسجد به كمين " عمرو عاص "