مى رود، و خوبى و معروف بى ارزش جلوه مى كند. و منكرات و زشتى ها خوب و محبوب مى گردد... " وانه سيأتي عليكم بعدي زمان ليس فيه شئ أخفى من الحق ولا أظهر من الباطل ولا اكثر من الكذب على الله ورسوله وليس عند اهل ذلك الزمان سلعة أبور من الكتاب إذا تلي حق تلاوته ولا انفق اذا حرف عن مواضعه ولا في البلاد شئ أنكر من المعروف ولا أعرف من المنكر ". (1) پدر مهربان امت، در بستر بيمارى، گاهى پردههايى از حوادث آينده را كه رشته اى از علم غيب است از نظر مى گذراند، و به روزگار تلخ و پر حادثه آتيه مسلمين تأسف مى خورد. و گاهى وضع حاضر را در نظر مجسم مى كند و نگران مى شود. محيط سياسى سخت متشنج و آغشته است، و اوضاع دينى و مذهبى در آستانه تغيير و تحول خطرناك قرار گرفته و جمعى از صحنه سازها وسياست بازهاى كهنه كار، منتظر مرگ او هستند، تا پس از او هرچه مى توانند جولان كنند. با همه اين افكار ناراحت كننده، كه بر مغزش وارد مى شود، از يتيمان و مستمندان غافل نيست و گاه و بيگاه سفارشهاى لازم را درباره آنها به فرزاندانش مى نمايد و در عين حال كه جان سبكبال وى آماده پرواز است، از توصيههاى سودمند كه شايسته رهبر دلسوزى مانند اوست دريغ نمى كند... حتى درباره قاتل خود سفارش مى فرمايد كه: كاملا رعايت عدالت درباره او بشود، بلكه اظهار تمايل مى كند كه او را ببخشد، فرزندان و بستگان و شيعيان خاص امام، در منتهاى نگرانى و ناراحتى به سر مى برند و قشونى كه چند روز پيش تجهيز كرده است، تا دست ياغيان را كوتاه سازد، در حال بلا تكليفى و سرگردانى هستند، و طبعا هر لحظه شايعاتى راجع به اينكه حال زعيم بزرگ مسلمانان وخيم است بين مردم و مخصوصا بين سربازها كه آماده فرمان وى هستند، منتشر مى شود. او هم طبعا راجع به قشون عظيمى كه تجهيز شده و مقصدى كه در پيش دارند سخت نگران
(٢٦٧)