دارد كه شأن و اعتبار، قداست و عظمت، شكوه وجلالت و درخشش معنويت آن روزها را از ديدگاه شيفتگان و علاقمندان مكتب پر فيض اهل بيت و دلدادگان انسانيت و علم و دانش و منطق، و پيروان آزادگى و آزادى رهبران جهاد و مبارزه، بيشتر و پر اهميت تر ساخته است. و آن حادثهء خونبار و جگرسوز، فاجعهء جبران ناپذير ضربت و متعاقب آن شهادت پيشواى پرهيزكاران، سرور آزاد مردان، مجاهد عظيم الشأن اسلام، نخستين يار فداكار پيامبر (صلى الله عليه وآله)، و سربازان اسلام، حضرت مولى الموالى، أمير المؤمنين على بن ابى طالب (عليه السلام) است. شهادتى كه افسردگى علم و مرگ آزادگى و فناى فتوت و جوانمردى را براى آن روز و امروز جهان اسلام همراه داشت. شهادتى كه به تعبير " ابوالعلاء المعرى " شاعر و نويسندهء نابغهء عرب، طى آن، على بن ابى طالب (عليه السلام) " افق آسمان ها را سرخ فام نمود و شكاف فجر را به عنوان نشانه و رمزى از شكاف سر خود جلوه گر ساخت... ".
شهادت در راه خدا، و در پيشبرد آرمان الهى آرزو، مردان خدا و بهترين درخواست آنان، از آفريدگار توانا است. على (عليه السلام) بارها اين فيض بزرگ را، از صميم دل، از خداوند متعال مسئلت داشته بود. او آرزو داشت هرگز در بستر استراحت و آسايش جان نداده باشد بلكه همواره مى خواست در راه خدا و در ميدان پيكار با دشمنان خدا، به فيض عظيم شهادت برسد و با اين وسيله به لقاى آفريدگار خود بشتابد. و اين چنين هم شد، او در محراب عبادت، با خون خود آغشته گرديد و در بهترين كارزارهاى الهى جان پاكش را تقديم آفريدگار جانبخش خود ساخت. در سال 40 هجرى، در سال 40 هجرى، عليرغم همهء توطئه ها و كارشكنىهاى عوامل ضد اسلام و گروههاى منافق و ناكث ومارق، مولاى متقيان، على بن ابى طالب (عليه السلام)، وارد پنجمين سال زمامدارى خويش گرديد....
پنج سالى كه على (عليه السلام) مسئوليت خلافت را به عهده داشت، همه آكنده از حوادث ناگوار و تفرقه افكنىهاى عوامل ضد حكومت اسلامى بود. زيرا كسانى كه در دورهء خلافت عثمان بر اريكهء قدرت تكيه زده بودند و بيت المال مسلمين را در راه عيش و نوش خويش تباه مى كردند، اكنون نمى توانستند حكومت عدل على (عليه السلام) را تحمل كنند كه حق مظلومين را تا آخرين دينار از ظالمان باز مىستانيد. اين توطئه ها و اقدامات كه اغلب جبنه داخلى داشت، به صورت جنگهاى زيانبارى مانند جنگ جمل