و محبوب خود پيوست. على (عليه السلام) فرموده بود: هر جا جلوى تابوت به طرف زمين متمايل شد، مرا دفن كنيد و پس از دفن، قبر مرا مخفى بداريد، زيرا بازماندگان خوارج و ايادى زمامدار شام، رحم به زنده و مرده من نمى كنند.... جلوى تابوت در زمينى كه نزديك كوفه بود و نجف ناميده مى شد، روى به زمين آورد. فرزندان آن حضرت، امام حسن و امام حسين (عليه السلام)، خود، مراسم دفن را انجام دادند و به سوى منزل بازگشتند. قبر على (عليه السلام) تا زمان هارون الرشيد مخفى بود، فقط اولاد امام و تنى چند از نزديكان آن حضرت از محل آن آگاه بودند.... " سوده همدانى "، بانوى فداكار و دلباخته على، در مقابل معاويه، بر على (عليه السلام)، درود فرستاد و در رثاى او چنين سرود:
صلى الاله على روح تضمنها * قبر فأصبح فيه العدل مدفونا قد حالف الحق لا يبغي به بدلا * فصار بالحق والايمان مقرونا " درود خداوند بر روانى باد كه پيكر او را خاك قبر بر گرفت و عدل و داد نيز با او مدفون گشت ". " با حق پيمان بسته بود كه به جاى آن هيچ عوضى را نپذيرد و به جاى آن بدلى را نگزيند، ووجود او با حق و ايمان مقروض و عجين گشته بود ". " صعصعه بن صوحان عبدى " كه يكى از دلباختگان على بود، از كسانى بود كه در آن شب در مراسم دفن على با عده معدودى شركت كرد. پس از آنكه حضرت را دفن كردند و بدنش را خاك پوشانيد، صعصعه يك دست خويش را قلب نهاد و با دست ديگر خاك بر سر پاشيد و گفت: " مرگ گوارايت باد! كه مولدت پاك، و شكيبائيت نيرومند، و جهادت بزرگ بوده، انديشه ات دست يافتى و به تجارت سودمند موفق گشتى زهى به سعادت تو.... " بر آفريننده ات نازل گشتى، و او تو را خوشى در قرب خويش جاى داد، و به درجه برادرت مصطفى (صلى الله عليه وآله) رسيدى، و از كاسه لبريزش آشاميدى.... " از خدا مى خواهم كه از تو پيروى كنيم و به راه و رسم و روشهايت عمل كنيم. دوستانت را دوست بداريم و دشمنانت را دشمن بداريم، و در جرگهء دوستانت محشور گرديم.... " دريافتى آنچه را كه ديگران درنيافتند، و رسيدى به آنچه كه ديگران نرسيدند، در پيشگاه برادرت، پيامبر، جهاد كردى و به دين خدا، آن چنان كه شايسته بود، قيام كردى تا سنتها را برپا داشتى و آشوبها را اصلاح نمودى و اسلام و ايمان را منظم نمودى. بر تو باد بهترين درودها.... " به وسيله تو