و عسل كه هر روزه يك مثقال از گل او خورده شود جهة رفع سود او تفريح مجرب دانستهاند و مؤلف تذكره گويد كه چون آن را با ثلث او گشنيز خشك و ربع او مرزنجوش وتسع آن هر يك از مصطكى وهليلهء كابلى و كندر معجون كنند يا بجوشانند و هر شب در وقت خواب بد اومست نمايند جهة رفع نزلات در مد وترمل ور بود گرانى سامعه و ضعف باصره مجربست آنسيوس بالف ممدوده بلغة يونانى اسم نمك چينى و آن نمكيست كه بر روى سنگ سفيد سبك و نوعى بر روى سنگ مايل به زردى از نم دريا بهم مىرسيد و آن را آسيوس و نمك را زهرهء آسيوس نامند و شبيه است بنوشادر و قوىتر از سنگ اوست و بهترين سنگ او سريع التفتيت است كه رگهاى زرد و قليل غاير داشته باشد در سيم گرم و خشك وبالذع ومعفن وجهة قروح كهنه يا بسه عسر الاندمال و بردن گوشت زياد و با عسل منقى زخمها و با موم روغن مانع انتشار قروح خبيثه و با آرد باقلى جهة نقرس و طلاى او با سركه جهة سپرز و كرده و با صمغ البطيم وزفت جهة نحليل خنازير ومغسول هر دو به دستور تغسيل اقليمها لطف دجالى بصر وجهة برون بياض و رفع آثار نافع وبالخاصيه زهرهء آسيوس قاطع خون لهاه است و خوردن او با عسل جهة قرحهء شش نافع ومورث سححج و مصلحش صمغ عربى وقدر شربتش از يك دانگ تا نيم درهم است اسفيدباج به فارسى تور با نامند از جملهء اغذيه است و او مرقى است كه ادويهء حاره و گوشت مرغ و غير آن وبقول و امثال آنكه طعمى غالب نداشته باشد ترتيب دهند لطيف ومرطب و صالح الكيموس و موافق امزجه سود اوى و صاحب سعال وقرحهء ريه و امثال آنست اسقيل لغة يونانيست و پياز عنصل و پياز دشتى و پياز موش نامند و برگش شبيه به برگ نرگس و ساقش بيتجويف و سبز مايل به زردى وبيخش مثل پياز و بزرگ و به هواى سرد سبز مىماند و محتاج؟؟ نيست و هر چه در زمين شما برويد سم وقاتلست در آخر سم گرم و خشك و بار رطوبت فضليه ومدر بول و حيض ومقوى معده ومنقى اعضاء وجالى و جاذب خون به ظاهر جلد ومقرح ومحرق و مقوى اعضاء وملطف اخلاط غليظه وترياق زهر هوام وجهة ضيق النفس و سرفهء كهنه وربود استسقاء وسپرز و عرق النساء و مفاصل ونقرس و درد گوش و شقيقه و درد سربارد وصرع ونسيان وقى الدم و سنگ مثانه وعسر البول و جميع امراض سواى قروح باطنى ومحرور المزاج واسهال دموى نافع ومشوى او كه در خمير گرفته در آتش پخته باشد به حدى كه خمير منفسخ كرد و در مشروبات متتعمل است ومسهل اخلاط غليظ وبالخاصيه مقوى معده چون تخم مرغ را در جوف او گذاشتهء بپرند و تخم را بنوشند مسهل اخلاط غليظ ومعتدل آن و چون گويندهء آن را بانظرون به قدر ربع آن در پارچهء بسته موضع داء الثعلب را به آن چندان بمالند كه به خون آورد موى بروياند و اگر محتاج به تكرار باشد بعد از رفع جراحت تكرار عمل نمايند و هر گاه نصف او قيهء او را درد واوقيه روغن زنبق بجوشانند تا پخته شود و آن روغن را صاف نموده بر كف پاها بمالند و كف پا را ما صباح بر زمين نگذارند و يك هفته همين عمل كنند اعارهء متهوة باه مأيوسين كند و اكثر مجرمين مجرب دانستهاند و آشاميدن نه قيراط او كه در عسل پخته باشند جهة احتباس بول و درد معده و سوء هضم و تقويت معده و يرقان و سرفه كهنه وربو ونفث مدهءريه ومغص نافع و آب برگ آن را كه با دو چندان عسل بقوام آورده باشند جهة ربووضيق النفس و پاشيدن آب طبيخ او در خانه و به دستور تعليق او جهة طرد حشرات وهوام موثر و چون ريزه كرده در روغن زيتون بجوشانند تا پياز خشك شود طلاى روغن مزبور جهة جمود اطراف و سرمازدگى و درد مفاصل ونقرس و در گوش وسدهء او و با موم و قليلى گوگرد جهة قروح شهديه وجرب متقرح و يا بس وحكه وخزاز وباز رفت و وحنا جهة بثور يابسهء سراطفال مفيد وقيراطى از عنصل و ريشهاى او كه با هم كوبيده باشند مقيئ قوى و ضماد پخته او جهة ثاليل وشقاق كه از سرما عارض شده باشد مجرب و ضماد مطبوخ او در سركه جهة گزيدن افعى و بوى و كشندهء مكسهاى گزنده وبالخاصيه قاتل موش در ساعت و داشتن او با خود موجب هرب سباع وهوام و مار وقمل و مورچه و مگس و چون او را كوبيده با آب او آرد گرسنه را خمير را نموده بنوشند جهة استسقا مفيد و چون جوف عنصل را با سركه كوبيده در حمام بربهق بمالند بهقى را كه هيچ دوا بر طرف نكند زايل سازد ومجربست و چون نزديك ناك غرس نمانند انگور را به اصلاح آورد وغرس او در پاى درخت انار و به مانع ريختن شكوفهء او و تخم اوملين طبع وجهة مغص و درد معده و رحم نافع و چون كوبيده با سركه جها بسازند و يك عدد آن را ميان انجير گذاشته يك روز در عسل رقيق خيسانيده بيرون آورند وانجير را بمكند و بعد از آن آب گرم بر اثر آن بنوشند يا آبى كه در آن بوده و جوشانيده باشند بياشامند رفع قولنج صعب نمايد ومجربست وعنصل مضر محرورين ومكرب ومضرعصب صحيح ومصدع ومورث غثيان ومفرح ومقطع و مصلحش شيرى كه به سنگ تفته داغ كرده باشند وربوب فواكه وقدر شربتش تا دو درهم وبدلش بلبوس و گويند اسقورديون كه سير صحرائيست وقرد مانا ووج ومؤلف تذكره قايل ببدل او نيست و گويد خاكستر او با روغن گل جهة شقاق وحكه واسقاط دانهء بواسير نافع است و سركه عنصل كه آن را با چوبى مثل كارد ريزه كرده بر سيمانى كشيده چهل روز در سايه خشك كرده يكرطل آن را در هفت رطل و نيم سركهء كهنه انداخته سر ظرف را بسيار محكم نموده دو ماه در آفتاب گذاشته بعد از آن افشرده بيرون آورند و يا عنصل تازه را شسته در سركه بيندازند در نهايت تقطيع اخلاط غليظه و مقوى معده و حلق وقوهء هاضمه وجهة صاف كردن آواز و بدبوئى دهان و مواد سودا و ماليخوليا و جنون وصرع وتفتيت سنك مثانه
(٢٢)