شفيعى مازندرانى گويد:
وصى دهم، هادى ملك دين * امين خدا، مهر اهل زمين تجلاى مجلاى، فيض احد * ولى خلايق، امام مبين جهان زنده بين از جمال نقى چو دل سبز شد از وصال نقى سر افكنده، بيداد از هيبتش * هريمن حزين از فعال نقى (1) 7. از سخنان آن حضرت 1. هر كس از خدا بترسد، از او مىترسند، و هر كس از خدا اطاعت كند، از او اطاعت مىكنند.
2. خداوند را جز به آنچه خود را توصيف كرده است، نمى شود، توصيف نمود و چگونه مىشود، خالقى را كه تمام حواس از درك او، و اوهام از تصور او، و خاطرات قلبى از تجديد او عاجزند، توصيف نمود.
خداوند، بالاتر از آنست كه به وصف بيايد و بالاتر از تعريف مردم است. قرب او بعد، و بعد او قرب است. او است كه كيفيت را خلق كرده و او است كه زمان را آفريده و نمى شود گفت كه او چيست و از چه وقت است. او است واحد صمد كه مولود كس نيست و مولود وكفوى ندارد. وايضا فرموده است: عالم و متعلم هر دو شريك در به هوش بودن هستند و هر دو مأمور به نصيحت و راهنمايى بوده و هر دو از غش و دوروئى ممنوع شده اند.
3. من هانت عليه نفسه فلا تأمن شره. (2) فردى كه براى شخصيت خود، ارزشى قائل نيست، هرگز از شر او نمى توان ايمن شد.
4. العقوق يعقب القلة، ويودى الى الذلة. (3) عقوق والدين، موجب كمى عمر، عامل خوارى و ذلت در زندگى مىگردد.