دستور داده اند كه طبق درخواست فرماندار و فرمانده جنگ و امام جمعه شهر مدينه، عبد الله فرزند محمد را كه مرتكب خلاف و اهانت در مورد شما گرديده است از مقام خود معزول، و به جاى او محمد بن فضل منصوب شود. او دستور كامل دارد كه در تعظيم و تكريم و فرمانبردارى از اوامر و دستورهاى شما نهايت سعى و تلاش را داشته باشد تا بدان وسيله به خدا و رسول و أمير المؤمنين تقرب جويد. ما مشتاق زيارت شما هستيم تا تجديد عهدى، صورت گيرد. اگر اين دعوت ما، مورد پذيرش و علاقهء شما باشد مىتوانيد با همهء اهل و عيال و دوستان و علاقه مندان خود، به سوى ما حركت كنيد.
در مسير راه هر كجا دل شما خواست همانجا رحل اقامت افكنيد و خودتان برنامهء سفر خود را در اختيار داشته باشيد. و اگر خواسته باشيد كه خدمتگزار مخصوص ما " يحيى فرزند هرثمه " و سربازان زيردست او با شما و در ملازمت ركاب باشند و در طول راه به خدمتگزارى شما مفتخر گردند، مانعى از طرف ما نيست. چون احترام شما لازم و شما از محبوب ترين و نزديكترين افراد، پيش ما هستيد. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته " اين نامه كه به تاريخ 242 هجرى با انشاء كاتب مخصوص خليفه، " ابراهيم بن عباس " به رشته تحرير در آمده است در ظاهر امر، حاكى از ادب و احترام خليفه است ولى در حقيقت امر، دستور جلب و احضار آن حضرت مىباشد چون از استقبال سرد و برنامههاى بعدى كه ترتيب داده بودند، حقيقت امر روشن گرديد كه در جاى خود شرح داده شده است.
پس از دريافت اين نامه بود كه امام هادى (عليه السلام) به اتفاق فرزندان و اهل و عيال كه در ميان آنان فرزند عزيزش حسن بن على هم بود، از حجاز به عراق، مقر خليفه، حركت كرد و وارد شهر سامراء گرديد.
خليفه عباسى در ظاهر امر از آن حضرت استقبال و احترام به جا آورد ولى در باطن مىخواست او را تحقير نمايد، چنان كه مورخان نوشته اند:
همگام ورود امام (عليه السلام) به عنوان آنكه هنوز محل مناسبى، تدارك ديده نشده است، آن حضرت را چند روز در كاروانسراى " صعاليك " جا داد و بارها در خارج از فرصتهاى