داشته است كه بايد از آنها استفاده كنى و زندگى را بر عائله ات تلخ نگردانى. منتهى همانگونه كه خداوند تو را نعمت بخشيده، تو نيز بايد از اين نعمت ها، به مستمندان بهره رسانى، نه آن كه خود را، يكسره از آن محروم سازى. به من و شيوهء زندگى ام نگاه مكن و در انديشهء تقليد و پيروى از اين طرز زندگى مباش! چه، من وظايف ديگرى دارم كه تو ندارى. من اميرمؤمنان و زمامدار و پيشواى مسلمانان هستم. پس بايد خوراك و پوشاك خود را، به چنان سطحى تنزل دهم كه در سراسر قلمرو خاك اسلام، نادارترين و فقيرترين مسلمانان، در آن سطح زندگى من، آسان تر تحمل خواهند كرد و با خود خواهند گفت كه امير و زمامدار و پيشواى ما نيز مثل ما فقيرانه زندگى مى كند، مثل ما كم و ناچيز مى خورد و مثل ما ساده و كهنه و خشن و وصله دار مى پوشد. آرى، اين طرز زندگى، به اقتضاى وظيفهء زمامدارى، بر من روا، حتى فريضه است، حال آن كه تو و مسلمانان ديگر چنين وظيفه اى نداريد.
" عباس عقاد " مىنويسد: امام على (عليه السلام) بارها مى فرمود، من چگونه مى توانم روا بدارم و سزاوار بدانم أمير المؤمنين (عليه السلام) و رهبر و زمامدار مسلمين خوانده شوم، ولى در سختى ها و مشكلات زندگى، با تودهء مردم همراه و همسان نباشم؟ (1) آرى، اين شيوهء زندگى و اين خوراك و پوشاك، تازه مربوط به زمانى است كه على (عليه السلام) خلافت را به عهده دارد بر سراسر قلمرو گسترده و پهناور حكومت مى كند و قدرت اول آن سرزمينهاى پهناور وپر شوكت، در دست پرقدرت اوست... اما، او از اين خلافت وقدرت وحكومت چه نصيبى مى برد؟ هيچ وكمتر از هيچ. زيرا كه خودش چنين مى خواهد. شايد به افسانه شبيه تر باشد، اما از هر حقيقتى حقيقتى تر واز همه