سختى زندگى را ادامه دهند.
" عباس عقاد "، متفكر و نويسندهء اهل سنت مصرى، در كتاب ارزندهء خود " عبقرية الامام " به نكاتى پيرامون خوراك و پوشاك فقيرانهء امير مؤمنان اشاره كرده، مواردى را به عنوان مثال، از تواريخ معتبر ذكر مى كند. از جمله مىنويسد: از زبان " عتبه بن علقمه " در تواريخ ضبط است كه مى گويد " روزى بر على (عليه السلام) وارد شدم. سفره اى كوچك ومحقر پيش رو داشت كه بر آن ظرف كوچكى محتوى شير در كنار كف دستى نان مانده و خشك شده نهاده بود، و اين مختصر، تمام خوراك آن روز او را تشكيل مى داد. با تحير و تعجب عرض كردم: يا أمير المؤمنين، با اين نان و خورش ساده و اندك چگونه مى سازى و چگونه برپاى مىايستى و اين همه كار طاقت فرسا و تلاش بى امان شبانه روزى را انجام و ادامه مى دهى؟ در جواب فرمود: به خدا قسم كه رسول الله (صلى الله عليه وآله) نانى مانده تر و خشكيده تر از اين مى خورد و لباسى ساده تر و خشن تر از اينكه من پوشيده ام به تن مى كرد. بيم دارم كه اگر يك روز جز اين خوراك و پوشاك بخورم و بپوشم به او ملحق نشوم ".
نويسندهء اهل سنت مصرى، همچنين با تفحص بىطرفانه در تواريخ معتبر اسلام، مىنويسد: علاء بن زياد حارثى كه از سرداران سپاه على (عليه السلام) بود، يكى از مردان مالدار ومتمكن عرب به شمار مى رفت. روزى بيمار و بسترى شد و أمير المؤمنين (عليه السلام) به رسم بيمار پرستى به عيادت او رفت. چون نگاهش به آن مال ومنال و جاه و جلال افتاد، ضمن احوال پرسى فرمود: اى پسر زياد حارثى، چه نيكو مى بود كه تو، از اين نعمت و رفاه، در راه رضاى پروردگارت استفاده مى كردى، اين خانهء بزرگ و مجلل، و اين اطاقهاى وسيع و آراسته را، چنين سوت و كور و خالى، در خفاء و براى لذت شخصى نگاه نمى داشتى، بلكه افراد مستمند و فقير را كه نيازمند اما آبرو دارند، در اين خانهء مجلل به مهمانى مىخواندى و بر سر سفرهء رنگينت مىنشاندى و از آن همه نان و خورش لذيذ كه در اختيار دارى به آنان نيز مى خوراندى. اگر چنين كنى، خداوند نيز، در سراى باقى، خانه اى به همين گونه و جاه و جلالى به همين سان، پاداشت خواهد داد.