رسانيد و از آن يارى و مدد خواست. و بناگاه، درد حمل را در خود احساس كرد، دردى كه انتظارش را نداشت و از اين روى در آن لحظهء شكوهمند، غافلگيرش ساخته بود.
درد، هر لحظه افزون تر مى شد و فاطمه دختر اسد، احساس مى كرد كه ديگر تاب پيمودن راهى دراز، و بازگشتن به خانه را ندارد. در لحظاتى كه با درد و تحير، در پى راه چاره مى گشت، گويى يكباره نيرويى غيبى به امدادش آمد و ندائى از اعماق جانش برخاست و راهش نمود، چشمش به پردهء كعبه خيره ماند و يكباره دريافت كه اين پرده، براى زنى كه بناگاه به درد حمل دچار آمده است، بهترين پردهء پوشش و نيكوترين حجاب استتار است، پس، بى درنگ خود را بدانسو كشانيد و با گامهاى لرزان به پشت پردهء كعبه رفت....
جز ذات احديت، هيچكس نمى داند كه در آن لحظات، در پشت آن پرده چه ها گذشت و فاطمه دختر اسد و همسر محبوب ابى طالب در چه عوالمى سير كرد و چه ها ديد... فاطمه، در حالى از پشت پرده بيرون آمد كه مولود مسعود تازه اش را، در ميان پردهء كعبه پيچيده بود و با حائل بازوان خويش، چون جان شيرين در آغوش مى فشرد و به سوى خانه مى شتافت....
اين مولود تازه، كسى جز على، نبود. ابر مرد تاريخ بشر، نخستين مرد مسلمان، تنها جانشين بر حق پيامبر، ولى خدا، امام راستين، اولين و آخرين و تنها مردى كه در خانهء كعبه چشم به دنيا گشود.
براستى، ديگر چشم جهان چنين ولادت شگرف و شگفتى را، جز همان يك بار و در مورد فرزند دلبند فاطمه بنت اسد دربارهء چه كسى ديده و تكرار كرده است؟ و چنين افتخارى نصيب كدام مادر و كدام نوزاد ديگرى شده است؟ آيا جز اين بود كه خداوند متعال، اين مولود مسعود و پدر و مادر نيكبخت او را، با چنين ولادت پر شكوهى، گرامى داشت و به عزت رسانيد؟
نويسنده و محقق چيره دست اهل سنت " محمود عقاد "، در اثر بزرگش كه حاصل عمرى تحقيق وتتبع عالمانه و بى طرفانهء اوست مى گويد: " على در داخل كعبه به دنيا