و تباهى، از يكديگر سبقت مى گرفتند، ولى باز در اين مكان مقدس از رعايت حرمت آداب و عادات پدران و نياكان خويش، سرباز نمى زدند. حتى چنان افرادى، در چنان روزگار ظلمانى و تاريك و مخوفى، چون به اين مكان مقدس مى رسيدند، راه و رسم ديگرى در پيش مى گرفتند. هرگز ديده نمى شد كه در آن مكان، جز با سرهاى تراشيده و بدنهاى پاكيزه و شستشو كرده و غسل كرده، كه از احترام عميق آنان و رعايت آداب و عادت قبيله اى و نياكانى آنان سرچشمه مى گرفت رفت و آمد كنند و به طواف پردازند، نام آن را، جز با نيكى و پاكى ياد كنند.
احترام اين مكان مقدس، در نظر آنان چنان بود كه هرگاه امر مهمى پيش مى آمد در نظر آنان چنان بود كه هرگاه امر مهمى پيش مى آمد و كار بزرگى رخ مى داد، به آن مكان مقدس روى مى آوردند و در جوار كعبه به بحث و رايزنى مىپرداختند و هميشه هر تصميم مهمى را، در آن مكان اتخاذ مى كردند. زيرا كه بنا بر آداب و عادات اجدادى، تصميمى كه در آن مكان گرفته مى شد و عهد و پيمانى كه در آن حريم مقدس منعقد مى گشت، ارزش و اعتبارى ويژه، در حد حرمت و قداستى فوق العاده در حد حرم داشت و كسى را ياراى تخطى و سرپيچى از آن نبود. و امام على بن ابى طالب (عليه السلام)، پيشوا و پشتيبان و اميد مستضعفان و محرومان جهان، در چنين محيط پاك و چنين فضاى مقدس ديده به جهان گشود، تا ديدهء جهان را، به جهانى از صفا و صميميت و پاكى ورادى و راستى، روشن سازد.
آن روز پر شكوه 13 رجب بود، كه با ولادت على (عليه السلام) مفاخر خاندان بنى هاشم تكميل گشت، مادر گرامى اش، فاطمه دختر اسد، براى تبرك وتيمن، به سوى خانهء خدا شتافته بود. اين بانوى گرامى، كه عروس عبد المطلب و همسر عمران مكنى به ابى طالب و از بانوان محترم خاندان بنى هاشم و برگزيدهء قبيلهء قريش بود، در روز 13 رجب كه به سوى كعبه مى رفت، به هيچ روى انتظار ولادت فرزندش را نداشت. چه او، حساب حمل خود را از خاطر برده بود و از اين روى، با خاطرى آسوده گام در راه كعبه نهاده بود. چون به كعبه رسيد، با اخلاص تمام، اطراف حرم را طواف كرد و براى تبرك، دست به پردهء كعبه