و بين او و مقصدش حائل شده است. هر لحظه انتظار مى كشد كه از اين چهره پرده برافكند و اين مرغ خوش الحان از قفس آزاد شده، بسوى روضه رضوان كه چمن او وطن مألوف اوست بال بگشايد... او چون تشنه كامى كه در بيابان هولناكى به سراغ آب زلال برود، در اين بيابان وحشتناك دنيا به دنبال آب حيات مرگ مى شتافت كه با نوشيدن آن، به زندگى نورانى و جاودانى برسد... " والله ما فجأني من الموت وارد كرهته ولا طالع انكرته و ما كنت الا كقارب ورد، وطالب وجد، و ما عند الله خير للابرار ". (1) على (عليه السلام) از اين جهت مسرور و خوشدل است كه از اين دنياى آلوده، از اين دنياى خشك و بى عاطفه، از اين دنياى خشن و تندخو، از اين دنياى تلخ و ناگوار چشم مى پوشد و براى هميشه از رنج عذاب آسوده مى شود، و اين جهان فريبنده و بى ارزش را براى اهلش وامى گذارد. از اين جهت شاد و خرم است... اما از جهات ديگر محزون و غمگين مى باشد كه: پس از وى آئين ظلم، بر آئين عدالت حكومت مى كند، ونفاق و بى ايمانى چيره مى گردد، و ضعيفان و زير دستان زير چكمه استبداد و ستم، محو و نابود مى شوند، و گردنكشان زورمند بر جان و مال و ناموس مردم مسلط مى گردند. و حكومت بى آلايش و عدالت پرور اسلامى، به سلطنت و امپراطورى ظالمانه تغيير شكل مى دهد. و حاشيه نشينان حكومت كه با آزار مردم و ستمكارى بر زير دستان پايههاى حكومت جبارانه را استوار مى كنند، محترم و مقرب مى شوند. و افراد آلوده و هوسباز، ظريف و خوش مشرب جلوه مى كنند، و مردم عدالت خواه ومنصف ذليل وزبون مى گردند. " يأتي على الناس زمان لا يقرب فيه الا الماحل، ولا يطرف الا الفاجر ولا يضعف فيه الا المنصوف ". (2) فرزند ابى طالب (عليه السلام) رنج مى برد كه دور نماى آينده تاريك و پر رنج و عذاب مسلمين را مى بيند. او به آينده اى مىنگرد كه ثروتمندان به مستمندان رحم نمى كنند، و از
(٢٦٥)