نهج البلاغه، كتابى كه اكنون قرنهاست كه در سه فصل تدوين يافته و چون خورشيدى تابناك بر پيشانى تاريخ اسلام پرتو افشانى مى كند، مجموعه اى است كه از روى گفته ها و نوشتههاى على بن ابى طالب (عليه السلام) گرد آورى شده است. بيش از صدها اثر جاودان و بى اهمال، اعم از حديث و خطبه و نامه و موعظه و كلمات قصار، از تراوشات انديشهء والاى على (عليه السلام)، در لابلاى كتابها و متون اخبار و احاديث و تاريخ، به يادگار مانده كه از حدود 10 قرن پيش تا امروز، با نام كوتاه " نهج البلاغه " دل و جان را فروغ و روشنايى مى بخشد. بحث و بررسى دربارهء اين كتاب توصيف ناپذير، و تحقيق و تفحص در فورع و شاخههاى پر بار و پر ثمر آن، چنان است كه نه تنها در طول تاريخ، از عهدهء هيچ نويسنده و محققى بر نيامده، بلكه امروز نيز با وجود اين همه امكانات گسترده كه براى تحقيق وتتبع بوجود آمده، باز هم نه تنها از عهدهء چند تن و چندين تن نويسنده ومتتبع و محقق، خارج است، بلكه از چند گروه و چندين گروه نيز ساخته نيست.
بدين سان، جا دارد نه به تناسب عظمت و جلال و شكوه و شموخ آن، صدها و هزارها كنگره و سمينار و محافل بحث و بررسى وسيع تشكيل گردد تا در اين راه، گامهاى هرچه بيشترى برداشته شده باشد و به شناخت هرچه بيشتر آن، كمك بيشترى صورت گيرد.
بايد گفت كنگرهء هزارهء نهج البلاغه، كه در سال 1401 هجرى قمرى با همت جمعى از فضلا در تهران تشكيل گرديد، در برگيرندهء بخشى از اين وظيفهء خطير و مهم بود كه تا حد امكان خود كوشيد تا ابعاد هرچه بيشترى از مسأله را روشن سازد. ولى تا وصول به غايت مطلوب و هدفى نهايى فرسنگ ها فاصله داشت و با آنهمه تلاش و كوشش صادقانه و با وجود شركت عدهء كثيرى از فضلا، و دانشمندان اسلامى، به اعتراف برگزار كنندگان و شركت كنندگان آن محفل علمى، هنوز يك از هزارها و قطرهاى از درياهاى ابعاد و اعماق نهج البلاغه مكشوف نگرديد و رازهاى آن، از پرده بيرون نيامد.
ما، در اين فصل، تنها به عنوان نشان دادن نيمرخى از اين كتاب عظيم و بى مثال، مقاله زير را كه در مورد جاذبيت نهج البلاغه نمونه اى بس اندك پيرامون اين اثر جاودانهء مولا على است و به هنگام برگزارى هزارهء نهج البلاغه تقديم آن كنگره گرديده است، با كسب اجازه از نويسندگان عاليقدر آن، زينت بخش اين قسمت از كتاب خود مى كنيم. تا